جدول جو
جدول جو

معنی گردکشانه - جستجوی لغت در جدول جو

گردکشانه
(گِ کُ)
دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 50هزارگزی جنوب باختری مهاباد و 10هزارگزی شمال باختری راه شوسۀ خانه به نقده. هوای آن معتدل و دارای 135 تن جمعیت است. آب آنجا از رود خانه آواجیر تأمین میشود. محصول آنجا غلات، توتون و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گردکان
تصویر گردکان
گردو، میوه ای گرد با یک پوستۀ سبز، یک پوستۀ سخت چوبی و مغز پر روغن و متقارن، درخت بزرگ و تناور این میوه با چوب بسیار محکم که برای ساختن اشیای چوبی گران بها به کار می رود، گوز، گوزبن، جوز
فرهنگ فارسی عمید
(گِ نَ)
دهی است از دهستان آب سردۀ بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد، واقع در 23هزارگزی شمال خاوری چقلوندی و 4هزارگزی باختر راه شوسۀ فرعی چقلوندی به بروجرد. منطقه ای کوهستانی و سردسیر و دارای 180 تن سکنه است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، صیفی، لبنیات و پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی سیاه چادربافی است. ساکنین آن از طایفۀ بیرالوند هستند و در زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(گَ نَ / نِ)
حلقۀ آهنی است که بدان چیزها آویزند، گردانه، نوعی گردون خردی است که طفلان رفتار از آن آموزند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ نَ / نِ)
گرم دانه که نوعی از تخم مازریون باشد. معرب آن جردمانق است. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان منگور بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 71هزارگزی جنوب باختری مهاباد و 23هزاروپانصدگزی باختر راه شوسۀ مهاباد به سردشت. هوای آن کوهستانی و سردسیر و دارای 260 تن جمعیت است. آب آن از رود خانه بادین آباد تأمین میشود. محصول آن غلات، توتون و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گَفَ / فِ)
گرد پراکندن. گرد افشاندن
لغت نامه دهخدا
(گِ دَ)
دهی است از دهستان حومه بخش اشنویۀ شهرستان ارومیه، واقع در 8هزارگزی خاور اشنویه. راه ارابه رو به اشنویه دارد. هوای آنجا سردسیر و سالم و دارای 205 تن جمعیت است. آب آنجا از چشمه. محصول آن غلات و توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم بافی است و در تابستان از راه شوسۀ اشنویه اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
حلقه ای آهنی که بدان چیز ها آویزند، چرخ سنگین چدنی است که محکم به میل لنگ پیچ و مهره شده. عمل عمده گردانه تنظیم ضربان نامرتب پیستونهاست. از محیط گردانه گاهی بعنوان باد بزن برای سرد گردن موتور استفاده کنند ولی امروزه از محیط آن که دندانه دار است بیشتر برای راه انداختن موتور بوسیله سلف استفاده میشود استفاده دیگری که از صفحه گردانه میشود استعمال آن بعنوان یکی از صفحات کلاچ است
فرهنگ لغت هوشیار
درخت گردو گوز جوز: میل کودک به گردکان و مویز بیش باشد که بر خدای عزیز. (اوحدی) یا گردکان بر گنبد بودن، ناپایدار بودن بی ثبات بودن: پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است. (گلستان) یا گردکان هندی. جوز هندی نارگیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردمانه
تصویر گردمانه
تخم نوعی از مازریون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردکان
تصویر گردکان
((گِ دِ))
گردو، جوز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
متّحديٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
Disobediently, Rebelliously
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
de manière désobéissante, de manière rebelle
دیکشنری فارسی به فرانسوی
از ابزارهای مربوط به دستگاه پارچه بافی سنتی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
itaatsiz bir şekilde, isyankar bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
نافرمانی سے , سرکشی سے
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
অবাধ্যভাবে , বিদ্রোহীভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
ไม่เชื่อฟัง , อย่างกบฏ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
kwa ukaidi, kwa njia ya uasi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
במרד , באופן מרדני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
反抗的に , 反抗的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
непослушно , мятежно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
불순하게 , 반항적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
dengan tidak patuh, secara memberontak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
ongehoorzaam, rebels
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
desobedeciendo, de manera rebelde
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
disobbedientemente, in modo ribelle
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
desobedientemente, de forma rebelde
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
不服从地 , 反叛地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
nieposłusznie, buntowniczo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
непокірно , бунтарно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
ungehorsam, rebellisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
अवज्ञापूर्वक , विद्रोही रूप से
دیکشنری فارسی به هندی