- گردنفراز
- متکبر و سرکش، سرافراز، سر بلند
معنی گردنفراز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سربلند، خودپسند، متکبر
متکبر خودپسند: بازی کن و چابک و طرب ساز مالیده سرین و گردن افراز. (نظامی)، سربلند مفتخر، گردنکش عاصی: درین سودا که با شمشیر تیز است صلاح گردن افرازان گریز است. (نظامی)، نیرومند قوی: شبان آن چنان گردن افراز گشت که آن پادشاهی بدو باز گشت. (نظامی)، نیرومند قوی: شبان آن چنان گردن افراز گشت که آن پادشاهی بدو باز گشت. (نظامی)
تکبر، خودپسندی، سربلندی
آنکه گردن دراز دارد، دراز گردن، احمق
تکبر خودپسندی، سربلندی افتخار، گردنکشی عصیان، نیرومندی، قوت
آنکه گردن او بلند و دراز باشد، شتر. یا خاله گردن دراز. شتر
متکبر خودپسند: بازی کن و چابک و طرب ساز مالیده سرین و گردن افراز. (نظامی)، سربلند مفتخر، گردنکش عاصی: درین سودا که با شمشیر تیز است صلاح گردن افرازان گریز است. (نظامی)، نیرومند قوی: شبان آن چنان گردن افراز گشت که آن پادشاهی بدو باز گشت. (نظامی)