گردشگر کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، جهانگرد، توریست، گیتی خرام، گیتی نورد، جهان نورد، سیّاح، رهگیر، سائح ادامه... کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، جَهانگَرد، توریست، گیتی خَرام، گیتی نَوَرد، جَهان نَوَرد، سَیّاح، رَهگیر، سائِح تصویر گردشگر فرهنگ فارسی عمید
گردشگر((~. گَ)) کسی که برای گردش و تماشای دیدنی ها به جایی سفر کند، سیاح، توریست ادامه... کسی که برای گردش و تماشای دیدنی ها به جایی سفر کند، سیاح، توریست تصویر گردشگر فرهنگ فارسی معین