جدول جو
جدول جو

معنی گردآخر - جستجوی لغت در جدول جو

گردآخر
(گِ خُ)
آخر گرد. آخر مدور:
یک خر نخوانمت که یکی کاروان خری
گرد آخرت پر از علف کفر و زندقه.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وردآور
تصویر وردآور
(دخترانه)
مرکب از ورد (گل) + آور (آورنده)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گردگیر
تصویر گردگیر
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پسران افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گردآوری
تصویر گردآوری
عمل گرد آوردن، جمع کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردشگر
تصویر گردشگر
کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، جهانگرد، توریست، گیتی خرام، گیتی نورد، جهان نورد، سیّاح، رهگیر، سائح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دردآور
تصویر دردآور
دردآورنده، رنج آور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردگیر
تصویر گردگیر
شجاع، دلیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردگیر
تصویر گردگیر
آنکه یا آنچه گرد و غبار چیزی را بگیرد، گردگیرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردوار
تصویر گردوار
پهلوان وار، به روش پهلوانان مانند پهلوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گندآور
تصویر گندآور
کنداور، دلیر، شجاع، جنگجو
فرهنگ فارسی عمید
آنکه سری مدور دارد: زدستهاشان پهنه زپایها چوگان زگرد سر ها گوی اینت شاه و اینت جلال. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردگیر
تصویر گردگیر
آنکه گرد و غبار چیزی را بگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردآوری
تصویر گردآوری
گرد آوردن جمع
فرهنگ لغت هوشیار
اسبی که بر همه اسبان مقدم بندند اسب سر طویله، میر آخور رئیس اصطبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردآور
تصویر گردآور
جمع کننده فراهم آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
آخر گرد آخر مدور: یک خر نخوانمت که یکی کاروان خری گرد آخرت پر از علف کفر و زند قه. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در آخر
تصویر در آخر
در انجام در پایان عاقبت مقابل در آغاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردشگر
تصویر گردشگر
((~. گَ))
کسی که برای گردش و تماشای دیدنی ها به جایی سفر کند، سیاح، توریست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گردآوری
تصویر گردآوری
((~. وَ))
جمع آوری، گرد آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گندآور
تصویر گندآور
((گُ وَ))
پهلوان، شجاع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گردآورد
تصویر گردآورد
مجموعه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گردآور
تصویر گردآور
مجموعه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گردآوری
تصویر گردآوری
جمع آوری، تالیف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گردشگر
تصویر گردشگر
توریست، سیاح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از در آخر
تصویر در آخر
در پایان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دردآور
تصویر دردآور
Achingly, Wrenching
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گردشگر
تصویر گردشگر
Tourist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گردشگر
تصویر گردشگر
turista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دردآور
تصویر دردآور
болезненно , мучительный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دردآور
تصویر دردآور
schmerzlich, erschütternd
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گردشگر
تصویر گردشگر
Tourist
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گردشگر
تصویر گردشگر
turysta
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دردآور
تصویر دردآور
болісно , болючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گردشگر
تصویر گردشگر
турист
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دردآور
تصویر دردآور
boleśnie, rozdzierający
دیکشنری فارسی به لهستانی