جدول جو
جدول جو

معنی گذرگه - جستجوی لغت در جدول جو

گذرگه
جای گذر محل عبور معبر: حق تعالی تقدیر کرد که گذرگاه زرند بر در دکان سعید جوهری بود. یا گذرگاه آب. جایی که آب از آن عبور کند معبر آب یا گذرگاه سیل. آبراهه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گذرگاه
تصویر گذرگاه
معبر، معبر، مسیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گذرگاه
تصویر گذرگاه
جای گذشتن و عبور کردن، گذر، محل عبور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گبرگه
تصویر گبرگه
از ورزش های باستانی ایران که با میل انجام می شد
گبرگه گرفتن: میل گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
آلتی است مانند کمان از آهن ساخته و کشتی گیران بدان در گود زور آزمایی کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گذرگاه
تصویر گذرگاه
جای گذر و جای عبور
فرهنگ لغت هوشیار
کوس طبل: نقاره، (زورخانه) میل زورخانه گورگه گرفتن، (زورخانه) آهنگ مخصوصی که مرشد زورخانه برای گورگه گرفتن نوزاد. گورگاه گورخانه: برگرد حظیره خانه کردند زان گورگه آشیانه کردند. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گبرگه
تصویر گبرگه
((گَ بُ گَ یا گِ))
گبورگه، آلتی است مانند کمان و کشتی گیران با آن در گود زورآزمایی کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گذرگاه
تصویر گذرگاه
معبر، جای گذر
فرهنگ فارسی معین