- گذرگه
- جای گذر محل عبور معبر: حق تعالی تقدیر کرد که گذرگاه زرند بر در دکان سعید جوهری بود. یا گذرگاه آب. جایی که آب از آن عبور کند معبر آب یا گذرگاه سیل. آبراهه
معنی گذرگه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
معبر، معبر، مسیر
جای گذشتن و عبور کردن، گذر، محل عبور
از ورزش های باستانی ایران که با میل انجام می شد
گبرگه گرفتن: میل گرفتن
گبرگه گرفتن: میل گرفتن
آلتی است مانند کمان از آهن ساخته و کشتی گیران بدان در گود زور آزمایی کنند
جای گذر و جای عبور
کوس طبل: نقاره، (زورخانه) میل زورخانه گورگه گرفتن، (زورخانه) آهنگ مخصوصی که مرشد زورخانه برای گورگه گرفتن نوزاد. گورگاه گورخانه: برگرد حظیره خانه کردند زان گورگه آشیانه کردند. (نظامی)
معبر، جای گذر