جدول جو
جدول جو

معنی گدارسرخ - جستجوی لغت در جدول جو

گدارسرخ
(گُ)
ده کوچکی از دهستان دلفارد بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت، 44000گزی جنوب خاوری سارودئیه، سر راه مالرو جیرفت به ساردوئیه. سکنۀآن 5 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چِ سُ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: قریه ای از قراء سرجام است و تقریباً یکصدتن سکنه دارد. (از مرآت البلدان ج 4 ص 273)
لغت نامه دهخدا
(گِ مُ حَمْ مَ)
دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند، 38هزارگزی جنوب خاوری خوسف و 5هزارگزی خاور گل. کوهستانی معتدل، سکنۀ آن 5 تن و زبان آنان فارسی است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
نام محلی است کنار راه سیرجان و بندرعباس میان تنک زاغ و قطب آباد، در 1411500گزی تهران
لغت نامه دهخدا
(خِ دِ سُ)
نام طایفه ای است از طوایف بختیاری. توضیح آنکه ایل بختیاری بدو طایفه اصلی تقسیم میشود: یکی هفت لنگ و دیگری چهار لنگ. شعبه هفت لنگ نیز به چهارقسمت میشود که دو قسمت اول آن دور کی هفت لنگ است که به ’شهی’، و ’اسیوند’، ’مورس’، ’قندعلی’، ’بابا احمدی’، ’عرب’ و ’آسترکی’ منقسم می گردد. شهی خود به ’ایهاوند’ و ’کورکور’ تقسیم میشود که ’خدرسرخ’ و ’خدری’ و ’گرگه’ و ’باپیر’ و ’سیف الدین وند’ از طوایف جزء کورکورند. رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 73 شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است جزء دهستان گیل دولاب بخش رضوان ده شهرستان طوالش. واقع در 5هزارگزی خاور رضوان ده و یک هزارگزی راه آهن پونل به کپورچال. محلی است جلگه، معتدل، مرطوب و مالاریائی است و دارای 586 تن سکنه است. آب آن از چاف رود و شفارود تأمین میشود. محصول آنجا برنج، ابریشم، صیفی و شغل اهالی زراعت و مکاری است. 15 باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا