دهی است از دهستان لند بخش حومه شهرستان خوی، واقع در 63 هزارگزی شمال باختری خوی و در مسیرراه ارابه رو بله سور است. هوای آن سرد و دارای 95 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه آن مالرو است. 4 هزار گز مرز ایران و ترکیه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان لند بخش حومه شهرستان خوی، واقع در 63 هزارگزی شمال باختری خوی و در مسیرراه ارابه رو بله سور است. هوای آن سرد و دارای 95 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه آن مالرو است. 4 هزار گز مرز ایران و ترکیه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
نام یکی از ملوک و سلاطین است. (برهان). نام سلطان تکش خان خوارزمی پسر سلطان اتسز خوارزمشاه بود. (انجمن آرا) (آنندراج). پادشاه پنجم از سلسلۀ خوارزمی... (از ناظم الاطباء). سلطان علاءالدین، تکش بن ایل ارسلان که در سال 596 درگذشت. (از تاریخ مغول اقبال ص 8) : ای ز رایت ملک و دین در نازش و در پرورش خسرو گیتی علاءالدین و الدنیا تکش. کمال اسماعیل (از انجمن آرا). تکش با غلامان یکی راز گفت که این را نباید بکس باز گفت. سعدی. رجوع به تاریخ مغول اقبال و تاریخ سیستان و تاریخ گزیده و لباب الالباب و تاریخ جهانگشا و حبیب السیر و اخبار الدوله السلجوقیه و کامل ابن اثیر ج 10 ص 48 و 55 شود
نام یکی از ملوک و سلاطین است. (برهان). نام سلطان تکش خان خوارزمی پسر سلطان اتسز خوارزمشاه بود. (انجمن آرا) (آنندراج). پادشاه پنجم از سلسلۀ خوارزمی... (از ناظم الاطباء). سلطان علاءالدین، تکش بن ایل ارسلان که در سال 596 درگذشت. (از تاریخ مغول اقبال ص 8) : ای ز رایت ملک و دین در نازش و در پرورش خسرو گیتی علاءالدین و الدنیا تکش. کمال اسماعیل (از انجمن آرا). تکش با غلامان یکی راز گفت که این را نباید بکس باز گفت. سعدی. رجوع به تاریخ مغول اقبال و تاریخ سیستان و تاریخ گزیده و لباب الالباب و تاریخ جهانگشا و حبیب السیر و اخبار الدوله السلجوقیه و کامل ابن اثیر ج 10 ص 48 و 55 شود
استخوان انگور. (صحاح الفرس). تخم و دانۀ انگور را هم گفته اند. (برهان). هستۀ انگور. (ناظم الاطباء). رجوع به تکز تکژ و تکس شود، مخفف ته کش، بمعنی ته نشین: تکش با تلاوش درآمیخته چنین رودی از هر دو انگیخته. نظامی (اقبالنامه چ وحید ص 180)
استخوان انگور. (صحاح الفرس). تخم و دانۀ انگور را هم گفته اند. (برهان). هستۀ انگور. (ناظم الاطباء). رجوع به تکز تکژ و تکس شود، مخفف ته کش، بمعنی ته نشین: تکش با تلاوش درآمیخته چنین رودی از هر دو انگیخته. نظامی (اقبالنامه چ وحید ص 180)