جدول جو
جدول جو

معنی گبریک - جستجوی لغت در جدول جو

گبریک(گَ)
ناحیه ای است در جنوب بلوچستان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تبریک
تصویر تبریک
مبارک باد گفتن، شادباش گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گبرکی
تصویر گبرکی
زردشتی گری، کنایه از کافری، (اسم، صفت نسبی منسوب به گبرک) ظرف شراب، برای مثال دارم طمع ز جود تو یک گبرکی شراب / بفرست و بنده را مکن از خویش مشتکی (ابن یمین - ۵۴۶)
فرهنگ فارسی عمید
(گَ رَ)
ظرفی باشد که شراب در آن کنند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (جهانگیری). ظرفی است شراب را چون کپ:
دارم طمع ز جود تو یک گبرکی شراب
بفرست و بنده را مکن از خویش مشتکی
ور نیست گبرکی بفرست آنچه هست از آنک
هرچ آید از تو آن نبود غیر گبرکی.
ابن یمین فریومدی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گَ رَ)
هر چه منسوب به گبران است. (انجمن آرا) (آنندراج)،
{{حاصل مصدر}} مجوسیّت. (مهذب الاسماء). زردشتی بودن: هیچ ملک دین گبرکی را چندان نصرت نکرد که او (گشتاسب) کرد. (ترجمه طبری بلعمی).
که دین مسیحا ندارد (شاپور شاه) درست
ره گبرکی ورزد و زند و است.
فردوسی.
همه پیش آذر بکشتندشان
ره گبرکی درنوشتندشان.
فردوسی.
و زردشت حکیم در عهد وشتاسف آمد و کیش گبرکی آورد. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 49). و چون دین گبرکی که زردشت آوردقبول کردند. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 50). ابولؤلؤ... از ری قاشان بود از دیهی فین و بر گبرکی بایستاد. (مجمل التواریخ و القصص). هر رهی که جز ره مسلمانی است از جهودی و گبرکی و ترسایی... (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 356). قتاده گفت در این آیت، دینها پنج است:اربعه، للشیطان، و واحد للرحمن، چهار دیو راست و یکی خدای راست. و آن چه خدای راست مسلمانی است و آنچه دیو راست این چهارگانه است، از جهودی و ترسایی و گبرکی و مشرکی... (تفسیر ابوالفتوح از مزدیسنا دکتر معین ص 285). و همچنانکه گبرکان گویند که کیخسرو بنمرد وبه آسمان شد و زنده است و بزیر آید و کیش گبرکی تازه کند. (کتاب النقض ص 444). هر عاقل که به انصاف تأمل کند انکار نکند که در این اختیار مجبری به گبرکی بهتر مانندگی دارد که بر افضئی. (کتاب النقض ص 446) ... پس مجبری بهتر میماند به گبرکی در این صورت... (کتاب النقض ص 446). و چون درست شد که مذهب مجبران بگبرکی ماننده تر است در این صورت این قدر کفایت است و تمام. (کتاب النقض ص 446). از اقاصی و أدانی بسیط زمین و اطراق عالم نقش گبرکی بر میداشت. (کتاب النقض ص 534). تشبیه کردن این طریقه به گبرکی الا جحود محض و انکار صرف نباشد. (کتاب النقض ص 19). اهالی آن را تکلیف کرد تا از کیش مطهر حنفی با کیش نجس گبرکی آیند. (جهانگشای جوینی).
مردان راه دین را در گبرکی کشیده
رندان ره نشین را میخانه در گشاده.
عطار.
تو با مسواک و سجاده به خلوت سجده ای میکن
که کیش گبرکی ما را بحمداﷲ میسر شد.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(اِ)
فروخفتن شتر. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، در غذا و بر غذا دعا کردن ببرکت. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). دعا کردن کسی را به برکت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). برکت برای کسی خواستن به دعا. (فرهنگ نظام). دعای خیر. دعای برکت. (ناظم الاطباء) ، مبارک باد گفتن. (فرهنگ نظام). مبارک باد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ بَ یَ)
نظامی در اقبالنامه در عنوان ’افسانۀ خراسانی و فریب دادن خلیفه’ گوید: خراسانیی چست ببغداد شد، چون کارش سست شد، هزار دینار زر مصری را خرد سایید و با گل سرخ بیامیخت و مهره ای چند بساخت و آنها را بعطاری سپرد و گفت:
بدیناری این بر تو بفروختم
و زو کیسۀ سود بر دوختم
چو وقت آید این را که داری برنج
بده باز خرم، زهی کان گنج
بپرسید عطار کاین را چه نام ؟
بگفتا تبریک، سخن شد تمام...
فرستاد در شهر بالا و پست
تبریک طلب کرد نامد بدست...
حدیث تبریک بیاد آمدش
جزآن هر چه بشنید باد آمدش
خبر بازجست از تبریک فروش
بخندید کان طنزش آمد بگوش
تبریک چو تصحیف سازد دبیر
بیاموز معنی و معنیش گیر.
رجوع به اقبالنامۀ نظامی چ وحید صص 68- 69 شود
لغت نامه دهخدا
(تَبَ)
دهی از دهستان مزرج است که در بخش حومه شهرستان قوچان و به بیست هزارگزی شمال خاوری قوچان و بیست هزارگزی خاور راه عمومی قوچان به باجگیران قرار دارد. کوهستانی و معتدل است و 220 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
مبارکباد گفتن، مبارکباد شاد باش هما یونخواهی، فروختن اشتر شتر فروشی شاد باش گفتن خجستگی خواستن، شاد باش تهنیت، جمع تبریکات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
((تَ))
شادباش گفتن، شادباش، تهنیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
شادباش، شاباش، خجسته، فرخنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بریک
تصویر بریک
آنولپ
فرهنگ واژه فارسی سره
تهنیت، شادباش، مبارک باد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
تهانينا
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
Congratulation, Felicitation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
félicitations, félicitation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
felicitação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
অভিনন্দন
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
поздравление
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
Glückwunsch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
привітання , вітання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
gratulacje
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
مبارکباد , مبارکباد
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
pongezi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
congratulazioni, felicitazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
축하 , 축하
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
お祝い , 祝福
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
בָּרוּךְ , ברכות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
बधाई
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
ucapan selamat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
祝贺
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
felicitatie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
felicitación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تبریک
تصویر تبریک
การแสดงความยินดี , การแสดงความยินดี
دیکشنری فارسی به تایلندی