جدول جو
جدول جو

معنی گایاک - جستجوی لغت در جدول جو

گایاک
کرسی کانتن ’تارن’ از ارندیسمان ’البی’ در ساحل تارن، دارای 7000 تن سکنه و راه آهن و شرابهای سفید است، موطن دم وست میباشد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گایار
تصویر گایار
(پسرانه)
یار بزرگ. یار قدرتمند (نگارش کردی: گایار)
فرهنگ نامهای ایرانی
(کُ)
گایاکل را که از کرازت درخت راش استخراج می کنند امروزه در صنعت نیز تهیه میگردد. صفات فیزیکی و شیمیائی گایا کل، بشکل بلورهای سفیدرنگ خیلی سخت یافت شده و در 28 درجه ذوب میگردد در آب کم حل شده ولی در الکل و اتر و روغنها حل میگردد. خواص فیزیولژیکی: اغلب مخاطها به آسانی گای یا کل را بحالت مایع یا بخار جذب میکنند. پوست بدن نیز گایاکل را جذب مینمایند. اگر آن را در روی پوست بدن مالش بدهند درجۀ حرارت بدن را پائین آورده آثار تسکین و آرامش نیز تولید میکند. گایاکل دارای خاصیت تب بر میباشد در اشخاص سالم که تب نداشته باشند تأثیرش جزیی است در اشخاص تب دار مقادیر جزئی گایاکل درجۀ حرارت را بطور اضطراب آوری پائین آورده و آثار مسمومیت ظاهر میگردد. تأثیر مسکن این جسم تقریباً مسلم می باشد. موارد استعمال و تأثیرات موضعی و عمومی و موارد استعمال درمانی آن مانندکرئوزوت میباشد، علت این است که گایاکل در جزو ترکیب شیمیایی کرئوزوت سهم مهمی را دارا میباشد. خاصیت محرک گایا کل در دستگاه گوارش بمراتب خفیف تر است و ازاین جهت میتوان آن را بمقدار زیاد و در مدت طولانی تجویز نمود. خاصیت ضد عفونی میباشد بعلاوه آن را بعنوان مسکن و داروی بی حسی موضعی نیز میتوان بجای کوکائین به کار برد. در خارج بشکل محلول دو درصد و یا تنطورو در داخل بشکل حب. شراب مخلوط با روغن ماهی و بشکل تزریق زیر جلدی میدهند در سگ 10% تا یک گرم و در:
گاو 5- 10 گرم
گوسفند 2- 5 گرم
سگ 50% - 2 گرم
انسان 50% - 1 گرم
میتوان تزریق نمود. (درمان شناسی عطایی ج 1 صص 246- 247)
لغت نامه دهخدا
گیپای خرد و کوچک را گویند یعنی پارچه های پوست شکنبه را بدوزندو با گوشت و برنج مصالح پر کنند و پزند، (برهان)
لغت نامه دهخدا
بسیارگو، پرگو، پرحرف، سخن ران، (فرهنگ شعوری ج 2 ص 321) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ای یا کِ)
اسم مبهم یا ضمیر منصوب برای خطاب به مؤنث. (ناظم الاطباء). رجوع به ایا شود، بسیارگیاه گردیدن زمین، درخشیدن آتش و زبانه زدن آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ای یا کَ)
ضمیر منفصل منصوب مفرد مذکر مخاطب به معنی ترا. اسم مبهم یا ضمیر منصوب مذکر ترا. (ناظم الاطباء) : ایاک نعبد و ایاک نستعین. (قرآن 4/1). و رجوع به ایا شود، گیاه رویانیدن زمین، آمیخته علف گردیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) : اوبشت الارض، اختلط نباتها. (المنجد) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ایاک
تصویر ایاک
ترا
فرهنگ لغت هوشیار
از قبایل ساکن در کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی