پوست گاو، پوست گاو که در آن کاه یا زر کنند: قنطار، یک پوست گاو پر از زر یا از سیم، (منتهی الارب)، دگرهر چه در پادشاهی اوست ز گنج کهن پر کند گاو پوست، فردوسی، ز دینار گفتند و از گاو پوست ز کاری که آرام روم اندروست، فردوسی، ، دارای پوستی ضخیم چون پوست گاو
پوست گاو، پوست گاو که در آن کاه یا زر کنند: قنطار، یک پوست گاو پر از زر یا از سیم، (منتهی الارب)، دگرهر چه در پادشاهی اوست ز گنج کهن پر کند گاو پوست، فردوسی، ز دینار گفتند و از گاو پوست ز کاری که آرام روم اندروست، فردوسی، ، دارای پوستی ضخیم چون پوست گاو
مراد گاوی است که ذکر آن در سورۀ بقره آمده و بنی اسرائیل به امر موسی میبایستی آن گاو را که موسی توصیف آن را کرده بود قربانی کنند: نور شمع از نقاب زردی یافت گاو موسی بها بزردی یافت. نظامی
مراد گاوی است که ذکر آن در سورۀ بقره آمده و بنی اسرائیل به امر موسی میبایستی آن گاو را که موسی توصیف آن را کرده بود قربانی کنند: نور شمع از نقاب زردی یافت گاو موسی بها بزردی یافت. نظامی
پوست گاو (مطلقا)، پوست گاوی که در آن کاه یا زر کنند قنطار: دگر هر چه در پادشاهی اوست زگنج گهر پر کند گاو پوست، آنکه دارای پوستی ضخیم مانند پوست گاو است
پوست گاو (مطلقا)، پوست گاوی که در آن کاه یا زر کنند قنطار: دگر هر چه در پادشاهی اوست زگنج گهر پر کند گاو پوست، آنکه دارای پوستی ضخیم مانند پوست گاو است