جدول جو
جدول جو

معنی گاوشو - جستجوی لغت در جدول جو

گاوشو
غاوشو، خیار تخمی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غاوشو
تصویر غاوشو
غاوش، خیار بزرگ تخمی که در پالیز برای تخم نگه دارند برای مثال زرد و درازتر شده از غاوشوی خام / نه سبز چون خیار و نه شیرین چو خربوزه (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۹)
فرهنگ فارسی عمید
آن خیار که برای تخم نگاهدارند، (فرهنگ اسدی)، رجوع به غاوش شود:
زرد و درازتر شده از غاوشوی خام (کذا)
نه سبز چون خیار و نه شیرین چو خربزه،
لبیبی،
شنگ، پاشنگ، (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)، عاشقی که عشق او به درجۀ اعلی رسیده باشد، (برهان)، ظاهراً مصحف غاش باشد، خوشۀ انگور نارسیده، (برهان)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
گلاوشاو. شهری است در آلمان (ساکس) که 35000تن سکنه دارد. دارای صنایع بافندگی و ماشینی است
لغت نامه دهخدا
رجوع به گاوروی شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رُو)
گشادگی و سوراخی که گاوی تواند از آن گذشتن. قسمی کول، تنبوشه
لغت نامه دهخدا
گاو کوهی، (برهان) (آنندراج) (مخزن الادویه)، گوزن، گاووی ماه، گوزن ماده
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
محل آبهای کثیف حمام. گوشله (لغت محلی در خراسان) و در انیس الطالبین بخاری نسخۀ خطی مؤلف ص 186 کلمه پالایش مرادف این لغت آمده است. رجوع به پالایش... شود
لغت نامه دهخدا
خیاری که برای تخم بگذارند تا بزرگ شود، خوشه انگور رسیده که برای تخم نگهدارند
فرهنگ لغت هوشیار
گشادگی و سوراخی که گاوی تواند از آن گذشتن تنبوشه. آنچه بصورت و هیئت گاو باشد، یا گرز (گرزهء) گاوروی. گرز فریدون که سرش بشکل گاو بود: زند بر سرت گرزه گاو روی ببند اندر آرد زایوان بکوی. (هرمزد نامه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاوو
تصویر گاوو
گاو کوهی گوزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاوشو
تصویر غاوشو
((وَ یا وُ))
خیاری که برای تخم بگذارند تا بزرگ شود، خوشه انگور رسیده که برای تخم نگه دارند، غاوش، غاش
فرهنگ فارسی معین
قسمتی از حصار مزارع که آسیب بیند و گاوها بتوانند ازآن نقطه
فرهنگ گویش مازندرانی