منسوب به گاه بمعنی تخت و سریر، لایق تخت و سریر: زمین هفت کشور بشاهی تراست سپاهی و گاهی و راهی تراست، فردوسی، نه چاهی را بگه دارد نه گاهی را بچه دارد ز عفوش بهره ورتر هر که او افزون گنه دارد، فرخی
منسوب به گاه بمعنی تخت و سریر، لایق تخت و سریر: زمین هفت کشور بشاهی تراست سپاهی و گاهی و راهی تراست، فردوسی، نه چاهی را بگه دارد نه گاهی را بچه دارد ز عفوش بهره ورتر هر که او افزون گنه دارد، فرخی
کسی است که خبر دهد از وقایع آینده و ادعای آگاهی بر اسرار و اطلاع از علم الغیب کند. (تعریفات). فال گیرنده از آواز جانوران و ساحر و غیب گوی. (غیاث). حکم کننده به غیب. (از اقرب الموارد) : هر داستان که آن نه ثنای محمد است دستان کاهنان شمر آن را نه داستان. خاقانی. تاج بر فرق محمد تو نهی خاک بر تارک کاهن تو کنی. خاقانی. در میانشان فتنه و شور افکنم کاهنان خیره شوند اندر فنم. مولوی. ، نزد نصاری و یهود و بت پرستان انجام دهنده مراسم ذبح و قربانی است و چه بسا که مأخوذ از همان معنی حکم به غیب است. (از اقرب الموارد)
کسی است که خبر دهد از وقایع آینده و ادعای آگاهی بر اسرار و اطلاع از علم الغیب کند. (تعریفات). فال گیرنده از آواز جانوران و ساحر و غیب گوی. (غیاث). حکم کننده به غیب. (از اقرب الموارد) : هر داستان که آن نه ثنای محمد است دستان کاهنان شمر آن را نه داستان. خاقانی. تاج بر فرق محمد تو نهی خاک بر تارک کاهن تو کنی. خاقانی. در میانشان فتنه و شور افکنم کاهنان خیره شوند اندر فنم. مولوی. ، نزد نصاری و یهود و بت پرستان انجام دهنده مراسم ذبح و قربانی است و چه بسا که مأخوذ از همان معنی حکم به غیب است. (از اقرب الموارد)
یکنوع درخت. (ناظم الاطباء). نام درختی است که به ترکی قزلجق گویند. (از شعوری ج 2 ورق 11). قرنوس. قرانیا. سرخک. طاقدانه. ال. (یادداشت مؤلف) ، یکنوع علف و یا ریشه که به اسب مانند دوا میخورانند. (ناظم الاطباء)
یکنوع درخت. (ناظم الاطباء). نام درختی است که به ترکی قِزِلجَق گویند. (از شعوری ج 2 ورق 11). قرنوس. قرانیا. سرخک. طاقدانه. ال. (یادداشت مؤلف) ، یکنوع علف و یا ریشه که به اسب مانند دوا میخورانند. (ناظم الاطباء)
زمانی، وقتی، در بعض ازمنه، پس از مدتی طویل بعض وقتها، احیاناً: شبان تاری بیدار چاکر از غم عشق گهی بگرید و گاهی بریش برفوزد، طیّان، گاهی چو گوسفندان در غول جای من گاهی چو غول گردبیابان دوان دوان، ابوشکور، به آب اندرافکند شاه دلیر سرش گه زبر بود و گاهی بزیر، فردوسی، خورش گور و پوشش هم از چرم گور گیا خورد گاهی و گاه آب شور، فردوسی، در بستر بد یار و من از دوستی او گاهی بسرین تاختم و گاه بپائین، ؟ (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 379 و نسخۀ نخجوانی)، - امثال: گاهی با خدا گاهی با رسول گاهی به ادا گاهی به اصول، (امثال و حکم دهخدا)، مادر دزد گاهی سینه میخورد گاهی سینه میزند، (امثال و حکم دهخدا)، ، باری، کرتی، نوبتی، هیچگاه، هیچوقت، هرگز (در جملۀ منفی)، فی المثل: لاافعله ما ارزمت ام حائل ٌ، یعنی تا وقتی که ناله کند مادر بچه نوزاده یعنی گاهی، (منتهی الارب)، انک لن تفلح العالم و لاقابل و لاقاب و لاقباقب ... یعنی تو گاهی رهایی نیابی، (منتهی الارب)، یبس (محرکه)، خشک اصلی که گاهی تر نگردیده باشد، (منتهی الارب)، قرین، دیو که با مردم باشد و گاهی جدا نشود، (منتهی الارب)
زمانی، وقتی، در بعض ازمنه، پس از مدتی طویل بعض وقتها، احیاناً: شبان تاری بیدار چاکر از غم عشق گهی بگرید و گاهی بریش برفوزد، طیّان، گاهی چو گوسفندان در غول جای من گاهی چو غول گردبیابان دوان دوان، ابوشکور، به آب اندرافکند شاه دلیر سرش گه زبر بود و گاهی بزیر، فردوسی، خورش گور و پوشش هم از چرم گور گیا خورد گاهی و گاه آب شور، فردوسی، در بستر بد یار و من از دوستی او گاهی بسرین تاختم و گاه بپائین، ؟ (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 379 و نسخۀ نخجوانی)، - امثال: گاهی با خدا گاهی با رسول گاهی به ادا گاهی به اصول، (امثال و حکم دهخدا)، مادر دزد گاهی سینه میخورد گاهی سینه میزند، (امثال و حکم دهخدا)، ، باری، کرتی، نوبتی، هیچگاه، هیچوقت، هرگز (در جملۀ منفی)، فی المثل: لاافعله ما ارزمت ام حائل ٌ، یعنی تا وقتی که ناله کند مادر بچه نوزاده یعنی گاهی، (منتهی الارب)، انک لن تفلح العالم و لاقابل و لاقاب و لاقباقب ... یعنی تو گاهی رهایی نیابی، (منتهی الارب)، یبس (محرکه)، خشک اصلی که گاهی تر نگردیده باشد، (منتهی الارب)، قرین، دیو که با مردم باشد و گاهی جدا نشود، (منتهی الارب)
فرانسوی از لاتینی میانه به آرش جام آبخوری تکک (ظرف آبخوری) اندازه ای که در سنجیدن آبگونه ها به کار رود سولفور طبیعی سرب را گویند که یکی از کانیها است و از آن بدست میاورند. رنگش خاکستری مایل بابی میباشد. وزن مخصوصش بین 4، 7 تا 6، 7 متغیر و بسیار شکننده است و روی کاغذ مانند مداد اثر سیاه رنگی از خود باقی میگذارد. قابلیت ذوبش از سرب خالص کمتر است ولی قابلیت تبخیرش بسیار بیشتر از سرب است و در اسیدنیتریک بخوبی حل میشود. گالن در سیستم کوبیک متبلور میشود و بلور هایش بیشتر شکل 8 وجهی را دارند. در حالت کاملا خالص 55، 86 آن سرب و 45، 13 آن گوگرد است ولی کمتر بحالت خالص دیده میشود و بیشتر با کمی نقره یا آهن یا روی و یا آنتیموان همراه است حجر رصاص حجر الرصاص. مقیاسی است برای سنجیدن مایعات و آن معادل 78، 3 لیتر است
فرانسوی از لاتینی میانه به آرش جام آبخوری تکک (ظرف آبخوری) اندازه ای که در سنجیدن آبگونه ها به کار رود سولفور طبیعی سرب را گویند که یکی از کانیها است و از آن بدست میاورند. رنگش خاکستری مایل بابی میباشد. وزن مخصوصش بین 4، 7 تا 6، 7 متغیر و بسیار شکننده است و روی کاغذ مانند مداد اثر سیاه رنگی از خود باقی میگذارد. قابلیت ذوبش از سرب خالص کمتر است ولی قابلیت تبخیرش بسیار بیشتر از سرب است و در اسیدنیتریک بخوبی حل میشود. گالن در سیستم کوبیک متبلور میشود و بلور هایش بیشتر شکل 8 وجهی را دارند. در حالت کاملا خالص 55، 86 آن سرب و 45، 13 آن گوگرد است ولی کمتر بحالت خالص دیده میشود و بیشتر با کمی نقره یا آهن یا روی و یا آنتیموان همراه است حجر رصاص حجر الرصاص. مقیاسی است برای سنجیدن مایعات و آن معادل 78، 3 لیتر است