جدول جو
جدول جو

معنی گامیشلو - جستجوی لغت در جدول جو

گامیشلو
دهی است از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان، واقع در 25000گزی جنوب رزن و 1000گزی خاور راه شوسۀ رزن به همدان جلگه، سردسیر، مالاریائی، دارای 715 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آنجا: غلات، حبوبات، انگور، صیفی، لبنیات، شغل اهالی زراعت، گله داری، صنایع دستی زنان قالی بافی، راه آن اتومبیل رو است، جامیشلو نوشته میشود، دو قهوه خانه کنار شوسه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران، ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لَ)
دهی از دهستان سرشبوه بخش مریوان شهرستان سنندج. در 44000 گزی شمال خاوری دژ شاهپور و 8000 گزی شمال خیاره واقع است. موقع جغرافیائی آن کوهستانی سردسیر است. 100 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه ها و محصولات آن غلات، لبنیات، توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو و صعب العبور و پاسگاه مرزبانی دارد. در کوه این ده غاری وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل، در 50 هزارگزی شمال بیله سوار و 2 هزارگزی شوسۀ بیله سوار به اردبیل، کوهستانی، گرمسیر، دارای 104 تن سکنه، آب آن از رود ارس، محصول آنجا غلات، حبوبات، شغل اهالی آن زراعت و گله داری راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از بخش قیدار شهرستان زنجان با 379 تن سکنه. آب آن از رود محلی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’قریه ای است از قرای دره جزاب که هوای خوب دارد وچهار فصلش معتدل است. ملک رعیت است و اهالی آن بعضی گوسفنددار و برخی زارعند. دو رشته قنات دارد، محصولش غله و خربزه است و در صورت بارندگی انگور فراوانی در آنجا بعمل می آید’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 135)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان سمیرم پایین بخش حومه شهرستان شهرضا، واقع در 40هزارگزی شمال باختری شهرضا، متصل براه فرعی طالخونچه به قمیشلو. این ده کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 2360 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، انگور، خشکبار، پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی است از دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان. در 34000 گزی باختر قیدار و 23000 گزی راه عمومی. کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 75 تن است. آب آن از رود خانه محلی و محصولات آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
مخفف گاومیش در تداول عامه و آن جانوری از جنس گاو است، (برهان)، رجوع به گاومیش و جاموس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قامیشله
تصویر قامیشله
ترکی نیستان نام جایگان
فرهنگ لغت هوشیار
گونه ای گاو که خاص مناطق معتدل و گرم آسیا و افریقا و اروپاست و دارای چند نژاد است که مهمترین نژاد های آن گاو میش هندی است و غالبا جهت استفاده آنرا اهلی میکنند. گاومیشان وحشی اکثر کوچکند و بیش از یک متر ارتفاع ندارند ولی گاومیشان وحشی هندی نسبه عظیم الجثه اند و ارتفاع آنها گاه تا 2 متر وزنشان تا 1500 کیلو گرم میرسد و دارای شاخهای بلندی هستند که گاهی طول آنها بر 2 متر بالغ میگردد. گاومیشان وحشی از حیوانات درنده مانند پلنگ و ببر و شیر هم باکی ندارند و غالبا با آنها مبارزه میکنند. گاومیشان را امروزه اسیر و اهلی میسازند. گاومیشان اهلی در گیلان و مازندران و آذربایجان و خوزستان و شهریار فراوانند و اکثر رگشان تیره و غالبا پیشانی شان سفید و منگوله دم آنها نیز سفید رنگ است. پوست گاومیش بسیار ضخیم و چرم آن مرغوب است. گاومیش اهلی غالبا عظیم الجثه و سنگین حرکت است و سر خود را موقع حرکت هم سطح بدن نگه میدارد. گوش گاومیش بزرگ است و در درون آن مو های بلندی مشاهده میشود. پستان گاومیش کوچک است
فرهنگ لغت هوشیار