جدول جو
جدول جو

معنی گادیج - جستجوی لغت در جدول جو

گادیج
ده کوچکی است از دهستان پاریز، واقع در بخش مرکزی شهرستان سیرجان، در 80 هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد سر راه مالرو مغو به پاریز، سکنۀ آن 12 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وادیج
تصویر وادیج
چوب بستی که تاک انگور را روی آن می خوابانند، آونگ یا جایی که انگور را از آن آویزان می کنند، برای مثال همه وادیج پرانگور و همه جای عصیر / رنج ورزید کنون بربخورد برزگرا (شاکر - شاعران بی دیوان - ۴۵ حاشیه)، شاخۀ تاک
فرهنگ فارسی عمید
چیزی باشد مانند ساق چاقشور که آنرا از پارچۀ رنگین قلمی آجیده کنند و بیشتر شاطران و پیاده روان بر پای کشند، (برهان)، لباسی مانند تنبان که از پارچه های الوان ترتیب داده و زنان در قدیم پا میکردند و اکنون شاطران و پیاده روان بر پای میکشند، (ناظم الاطباء)، پوششی شلواروار و پنبه داربوده که زنان پوشیدندی اکنون نیز شاطران و پیاده روان از پشت پای تا ساق بندند، (انجمن آرا) (آنندراج)، پاتابه، پاپیچ، شلواری بود از پارچۀ منقش، شبارق
لغت نامه دهخدا
(گَ هََ)
دهی است از دهستان کوه پنج بخش مرکزی شهرستان سیرجان. واقع در 85هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد سر راه مالروخانه سرخ عباسعلی. محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 196 تن است. آب آن از رودخانه و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، حبوب و گردو و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
چفت و چوب بندی که تاک انگور را بر بالای آن اندازند، (برهان)، واکیج، چفته، چفته بندی، داربست، چفته و داربست که عرب آن را عریش گوید، (از منتهی الارب)، چفته و چوب بندی که تاک انگور بر بالای آن اندازند، (ناظم الاطباء)، چفتی باشد که انگور بر بالای آن اندازند، (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)، چفتی باشد که انگور بر بالای آن افکنند، (منتهی الارب) :
انگورها بر شاخها، مانندۀ چمچاخها
وادیجشان چون کاخها بستانشان چون لاویه،
منوچهری،
شحط الجله، چوبی را در پهلوی بیخ رز نهاد تا بدان بر وادیج خود برآید، عرش الکرم، وادیج بست رز را، اعترش العنب، برشد تاک بر وادیج، عروش، تعرش، وادیج بستن رز را، عریش، وادیج رز، جازع، چوب وادیج که بر آن شاخهای انگور اندازند، فیل، رسن باریک از پوست خرمابن و گاهی آن را بر حلقۀ دو چوب استادۀ وادیج بندند، توقیع، وادیج انگور ساختن، وهط، نام حدیقه ای که عمرو بن عاص را بود در طائف بر سه گروه ازوج وادیج انگورش برده لک چوب بود و قیمت هر چوبی درهمی، دقران، چوبهای وادیج، دجران، بالکسر چوب منسوب به وادیج، قلال، چوب برپای کرده جهت وادیج انگور، عنم، رشته مانندی است که بدان انگور بر وادیج برآید، دعمه، ستون خانه و چوبی که بر آن وادیج انگور و مانند آن نهند، دعام، ستون خانه و چوبی که بر آن وادیج انگور و مانند آن نهند، دعام، ستون خانه و چوبی که بر آن وادیج انگور و مانند آن نهند، (منتهی الارب)، رشتۀ انگور بود، (نسخه ای از اسدی)، وادیج چوب انگور باشد که رشته بود، (نسخه ای از اسدی) :
همه وادیج پر انگور و همه جای عصیر
زانچ ورزید کنون بر نخورد برزگرا،
شاکر بخاری،
، جائی که انگور از آن آویزند، (برهان)، وادخ و هرجایی که انگور از آن آویزند، (ناظم الاطباء)، جایی از تاک که خوشۀ انگور از آن روید، (منتهی الارب) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) (سروری) (رشیدی)، آنجا از درخت تاک که انگور از آن برآید، (ناظم الاطباء)، و بعضی خمی را گفته اند که انگور در آن ریزند به جهت سرکه شدن، (برهان)، خمی که برای سرکه در آن انگور ریزند، (ناظم الاطباء)، آستینی باشد که از پارچۀ سفید و آبی و غیره قلمی آجیده کنند و شاطران و پیاده روان مانند ساق چاقشور بر پای کشند، (برهان)، چاقچور شاطران، (سروری) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)، شلوار مانندی الوان و آجیده کرده شده که شاطران و پیاده روان بر پای کشند، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
چوب بندی که تاک انگور را بر بالای آن اندازند: داربست مو، جایی که انگور از آن آویزند، جایی از تاک که خوشه انگور از آن روید، آستینی است که از پارچه سفید و آبی و غیره قلمی آجیده میکردند و شاطران و پیاده روان مانند ساق چاقشور بر پای میکشیدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وادیج
تصویر وادیج
چوب بستی که تاک انگور را روی آن می خوابانند
فرهنگ فارسی معین