پستاندار نشخوار کنندۀ اهلی با پیشانی پهن و شاخ های خالی که از شیر، گوشت و پوست آن استفاده می شود، سهر، کنایه از احمق، کنایه از مرد دلیر و تنومند، برای مثال کردم روان و دل را بر جان او نگهبان/ همواره گردش اندر گردان بوند و گاوان (دقیقی) گاو پروین: در علم نجوم صورت نجومی ثور که مجاور ثریا است گاو پیشانی سفید: کنایه از آنکه در همه جا شناخته شود، معروف، مشهور گاو زمین: در باور قدما، گاوی که بر پشت یک ماهی قرار گرفته و زمین بر روی شاخ او است، برای مثال گوهر شب را به شب عنبرین / گاو فلک برده ز گاو زمین (نظامی۱ - ۹) گاو فلک: در علم نجوم برج ثور، صورت نجومی ثور، برای مثال گوهر شب را به شب عنبرین/ گاو فلک برده ز گاو زمین (نظامی۱ - ۹) گاو گردون: در علم نجوم برج ثور، صورت نجومی ثور، گاو فلک
پستاندار نشخوار کنندۀ اهلی با پیشانی پهن و شاخ های خالی که از شیر، گوشت و پوست آن استفاده می شود، سهر، کنایه از احمق، کنایه از مرد دلیر و تنومند، برای مِثال کردم روان و دل را بر جان او نگهبان/ همواره گردش اندر گُردان بُوَند و گاوان (دقیقی) گاو پروین: در علم نجوم صورت نجومی ثور که مجاور ثریا است گاو پیشانی سفید: کنایه از آنکه در همه جا شناخته شود، معروف، مشهور گاو زمین: در باور قدما، گاوی که بر پشت یک ماهی قرار گرفته و زمین بر روی شاخ او است، برای مِثال گوهر شب را به شب عنبرین / گاو فلک برده ز گاو زمین (نظامی۱ - ۹) گاو فلک: در علم نجوم برج ثور، صورت نجومی ثور، برای مِثال گوهر شب را به شب عنبرین/ گاو فلک برده ز گاو زمین (نظامی۱ - ۹) گاو گردون: در علم نجوم برج ثور، صورت نجومی ثور، گاو فلک
در اوستایی بمعنی گاو است. رجوع به گاو و رجوع به فرهنگ ایران باستان ص 80 شود، محل سکنای چند عشیره یا قبیله را در قدیم گئو می نامیدند:... شکل حکومت در این ازمنه ملوک الطوایفی است: از چند خانواده تیره ای تشکیل میشد و مسکن آن ده بود که ’ویس’ میگفتند، از چند تیره عشیره یا قبیله ترکیب می یافت و محل سکنای آن بلوک بود که در آن زمان ’گئو’ می نامیدند. (ایران باستان ص 160)
در اوستایی بمعنی گاو است. رجوع به گاو و رجوع به فرهنگ ایران باستان ص 80 شود، محل سکنای چند عشیره یا قبیله را در قدیم گئو می نامیدند:... شکل حکومت در این ازمنه ملوک الطوایفی است: از چند خانواده تیره ای تشکیل میشد و مسکن آن ده بود که ’ویس’ میگفتند، از چند تیره عشیره یا قبیله ترکیب می یافت و محل سکنای آن بلوک بود که در آن زمان ’گئو’ می نامیدند. (ایران باستان ص 160)
دهی است جزء دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد، واقع در 23 هزارگزی خاوری آغ کند و 30 هزار و پانصدگزی شوسۀ هروآباد به میانه، کوهستانی گرمسیر، مالاریائی، دارای 323 تن سکنه، آب آن از سه رشته چشمه، محصول آنجا غلات، حبوبات، سردرختی، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی، جاجیم و گلیم بافی، راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) نامی است که در جبال برانس (پیرنه) بچندین مسیل داده شده است، از آن جمله: گاودوپو است که در من پردو تشکیل و بشکل آبشاری که دارای 450 گز ارتفاع است به مسیل گاوارنی میریزد
دهی است جزء دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد، واقع در 23 هزارگزی خاوری آغ کند و 30 هزار و پانصدگزی شوسۀ هروآباد به میانه، کوهستانی گرمسیر، مالاریائی، دارای 323 تن سکنه، آب آن از سه رشته چشمه، محصول آنجا غلات، حبوبات، سردرختی، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی، جاجیم و گلیم بافی، راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) نامی است که در جبال برانس (پیرنه) بچندین مسیل داده شده است، از آن جمله: گاودُوپُو است که در مِن پِردو تشکیل و بشکل آبشاری که دارای 450 گز ارتفاع است به مسیل گاوارنی میریزد
شهری است در قسمت ’ساکس’ آلمان و بر کنار الب 17700 تن سکنه و کار خانه ماشینهای کشاورزی و کاغذسازی دارد. در آوریل سال 1945 میلادی آرتش روس و امریکا در این شهر با یکدیگر ملاقات کردند
شهری است در قسمت ’ساکس’ آلمان و بر کنار الب 17700 تن سکنه و کار خانه ماشینهای کشاورزی و کاغذسازی دارد. در آوریل سال 1945 میلادی آرتش روس و امریکا در این شهر با یکدیگر ملاقات کردند
مؤلف آنندراج گوید: به پارسی قدیم تخته و تابوت را گفتندی، زیرا که گاه بمعنی تخت است و مناسبت دارند: ببردند بسیار گاهو و تخت نهادند بر تخت دیبای رخت، فردوسی، فرهنگ نویسان این لغت را ’کاهو’ با کاف تازی نیز آورده اند، مؤلف برهان در شرح ’کاهو’ گوید: ’بمعنی جنازه هم آمده است عموماً و جنازه گبران را گویند خصوصاً ’بمعنی جنازه هم آمده است عموماً که مرده را در آن گذارند وبه جانب قبر برند’ - انتهی، در حاشیۀ برهان قاطع چ معین ذیل ’کاهو’ آمده: جنازه گبران، فردوسی گوید: ببردند بسیار کاهو و تخت نهادند برتخت دیبا و رخت و کاهو کب نیز آمده: به کاهو کب زر و در مهد عاج سوی پارس رفت آن خداوند تاج، ودر این لغت و مثال تأمل است و بخاطر میرسد که مصرع چنین باشد: بگاه و کت زر و در مهد عاج’، عبارت مذکور رشیدی مأخوذ از عبارت مفصل تر جهانگیری است، اما او لفظ مذکور را در باب کاف تازی آورده (مانند برهان) و رشیدی بمناسبت لفظ ’گاه’ بمعنی مکان در کاف فارسی آورده، مؤلف فرهنگ نظام گوید: حق با رشیدی است که لفظ با کاف فارسی است چه در پهلوی ’گاسونه’ بوده از لفظ ’گاس’ بمعنی مکان، و معنی ’گاسونه’ تابوت است، و احتمال تصحیف در شعر فردوسی است که بجای گاهوکب ’گاهونه’ بود که مبدل گاسونه پهلوی است’، اما در فهرست شاهنامۀ ولف ’گاهو’ و ’گاهوکب’ و ’گاهونه’ نیامده است (نه با کاف تازی و نه با کاف فارسی)، نگارنده احتمال میدهد که شعر دوم مصحف این بیت فردوسی باشد: به تابوت زرین و در مهد ساج فرستادشان زی خداوند تاج، (شاهنامۀ بروخیم ج 6 ص 1700)، و بیت اول یا از فردوسی نیست و یا تصحیف شده است و بیت دوم بصورتی که رشیدی تصحیح کرده با جستجوی بسیار در شاهنامه با مراجعه به فهرست ولف در مظان کلمات برجسته پیدا نشد
مؤلف آنندراج گوید: به پارسی قدیم تخته و تابوت را گفتندی، زیرا که گاه بمعنی تخت است و مناسبت دارند: ببردند بسیار گاهو و تخت نهادند بر تخت دیبای رخت، فردوسی، فرهنگ نویسان این لغت را ’کاهو’ با کاف تازی نیز آورده اند، مؤلف برهان در شرح ’کاهو’ گوید: ’بمعنی جنازه هم آمده است عموماً و جنازه گبران را گویند خصوصاً ’بمعنی جنازه هم آمده است عموماً که مرده را در آن گذارند وبه جانب قبر برند’ - انتهی، در حاشیۀ برهان قاطع چ معین ذیل ’کاهو’ آمده: جنازه گبران، فردوسی گوید: ببردند بسیار کاهو و تخت نهادند برتخت دیبا و رخت و کاهو کب نیز آمده: به کاهو کب زر و در مهد عاج سوی پارس رفت آن خداوند تاج، ودر این لغت و مثال تأمل است و بخاطر میرسد که مصرع چنین باشد: بگاه و کت زر و در مهد عاج’، عبارت مذکور رشیدی مأخوذ از عبارت مفصل تر جهانگیری است، اما او لفظ مذکور را در باب کاف تازی آورده (مانند برهان) و رشیدی بمناسبت لفظ ’گاه’ بمعنی مکان در کاف فارسی آورده، مؤلف فرهنگ نظام گوید: حق با رشیدی است که لفظ با کاف فارسی است چه در پهلوی ’گاسونه’ بوده از لفظ ’گاس’ بمعنی مکان، و معنی ’گاسونه’ تابوت است، و احتمال تصحیف در شعر فردوسی است که بجای گاهوکب ’گاهونه’ بود که مبدل گاسونه پهلوی است’، اما در فهرست شاهنامۀ ولف ’گاهو’ و ’گاهوکب’ و ’گاهونه’ نیامده است (نه با کاف تازی و نه با کاف فارسی)، نگارنده احتمال میدهد که شعر دوم مصحف این بیت فردوسی باشد: به تابوت زرین و در مهد ساج فرستادشان زی خداوند تاج، (شاهنامۀ بروخیم ج 6 ص 1700)، و بیت اول یا از فردوسی نیست و یا تصحیف شده است و بیت دوم بصورتی که رشیدی تصحیح کرده با جستجوی بسیار در شاهنامه با مراجعه به فهرست ولف در مظان کلمات برجسته پیدا نشد
چینیان این نام را به ایزد تعالی اطلاق نمایند و مراد آنان عقل کل و قانون اعظم است و شخصی تاموچه نام شش قرن قبل از میلاد مسیح دینی ایجاد نموده که طبق آن فقط پرستش به آفریدگار باید کرد، چینی ها به پیروان این آئین تائوچو گویند کتاب مقدّس این دین تائوته کینگ نامیده میشود که معتقدات اینان را در بر دارد و مردی فرانسوی موسوم به استانیسلاس جولیان از اهالی روسیه آنرا بفرانسه ترجمه کرده است. (قاموس الاعلام ترکی)
چینیان این نام را به ایزد تعالی اطلاق نمایند و مراد آنان عقل کل و قانون اعظم است و شخصی تاموچه نام شش قرن قبل از میلاد مسیح دینی ایجاد نموده که طبق آن فقط پرستش به آفریدگار باید کرد، چینی ها به پیروان این آئین تائوچو گویند کتاب مقدّس این دین تائوته کینگ نامیده میشود که معتقدات اینان را در بر دارد و مردی فرانسوی موسوم به استانیسلاس جولیان از اهالی روسیه آنرا بفرانسه ترجمه کرده است. (قاموس الاعلام ترکی)
پستانداری است از راسته سم داران از دسته زوج سمان از گروه نشخوار کنندگان و از تیره تهی شاخان. پستانداری علفخوار است و معده اش مانند دیگر نشخوار کنندگان چهار قسمتی و شامل سیرابی نگاری هزارلا و شیردان میباشد. در آرواره فوقانی گاو دندانهای پیشین و نیش وجود ندارد و فقط دندانهای آسیا وجود دارند و بر عکس دندانهای پیشین و نیش در فک تحتانی موجودند. دندانهای نیش گاو همانند ثنا یاشده و بطور کلی بشکل یک ردیف منظم هشت تایی در جلو فک قرار دارند. در هر دست و پای گاو یک زوج سم و جود دارد. جانوری بسیار مفید است و از شیر و گوشت و پوست و نیروی بدنی آن استفاده میشود. نژاد های گاو بسیارند. نژاد های معروف گاو های ایرانی: نژاد های جنگلی یا ساحلی که مخصوص نواحی گیلان و مازندران و گرگانست نژاد کوهستانی که گاو های سراب و اردبیل و دیگر نواحی آذربایجان از آن نژادند نژاد دشتی که گاو های سیستان را شامل میشود. گاو های نواحی دیگر ایران معمولا مخلوطی از نژاد های مختلف میباشند. نژاد های گاو های اروپایی عبارتند از: نژاد آنگوس نژاد دورهام نژاد فراند نژاد گارن نژاد گاسکون نژاد لیموزن نژاد هرفورد و نژاد های هلندی و دانمارکی و غیره. از گاو نر جهت تخم کشی و شخم و باربری استفاده میکنند و گاو ماده را بیشتر جهت استفاده از شیر نگهداری مینمایند ثور بقر: چنین تا بدوشم من از گاو شیر تو این کار هر کاره آسان مگیر. یا ترکیبات اسمی: گاو آبی. کاشالو. یا گاو بحری. در باب این جانور دچار اشتباه شده اند و حیوانی را که عنبر دفع کند گاو بحری نامیده اند و حال آنکه عنبر از نوعی پستاندار ماهی شکل بدست میظید نه از نوعی گاو دریایی کاشالو (ظاهرا عظمت جثه این جانور موجب این تسمیه شده) : نگویی گاو بحری را چرا تب خاله شد عنبر گیا در ناف آهو مشک اذفر بیشمر دارد. (ناصر خسرو) یا گاو بی ذنب. گاو بی شاخ و دم: چون زوحذرت کردن باید همی نخست دجال را ببین بحق ای گاو بی ذنب. (ناصر خسرو) یا گاو بی شاخ و دم. بسیار نادان یا گاو پرواری. گاوی که آنرا در خانه سرد بایام تابستان نگهدارند و غذای مناسب دهند تا فربه شود: اسب لاغر میان بکار آید روز میدان نه گاو پرواری. (گلستان) یا گاو پیشانی سفید. بسیار مشهور. یا گاو تخمی. گاوی نر که برای ازدیاد نسل و تخم کشی مورد استفاده قرار میگیرد. معمولا گاو نر تخمی را از نوع بهترین نژاد انتخاب میکنند تا نتیجه بهتری بدست آورند یا گاو جنگی. گاو نری که برای جنگیدن با گاوان نر دیگر تربیت شده. یا گاو حاج میرزا آقاسی. کسی که بیخبر و سرزده بهمه جا وارد شود. گوساله حاج میرزا آقاسی. یا گاو خراس. گاوی که خراس بقوت آن گردد. یا گاو ختایی (خطایی)، کژگاو غژغاو غژگاو. یا گاو خوش علف. گاوی که هر گونه علوفه را بخورد، کسی که همه گونه غذا را بخورد و بخوبی و لذیذی آن اهمیتی ندهد یا گاو دشتی. قسمی گاو کوهی که در بیابانها و ارتفاعات کم میزید و اندکی از آهو بزرگتر است و در حقیقت یکی از گونه های آنتیلوپ میباشد گاو بری بقرالوحش گوذر جوذر. توضیح جوذربه (گوذر) گاو عنبی هم اطلاق شده. یا گاو دوشا. گاوی که بسیار شیر دهد. یا گاو زر. صراحیی که بهیئت گاو از طلا سازند، گاوی که سامری از زر های غنایم فرعونیان ساخت و مردم را بپرستش آن دعوت کرد گوساله سامری. یا گاو سفالی (سفالین)، صراحیی که بشکل گاو از سفال سازند. یا گاو سیمین. صراحیی که از نقره بصورت گاو سازند. یا گاو طوس (طوسی)، در قدیم مثلی سایر بوده و از آن بلاهت مردم طوس را میخواسته اند. مشهور است که وقتی هارون الرشید بدان شهر رسید طوسیان گفتند: مکه را بشهر ما بفرست تا زیارت او کنیم. وقتی یکی از وزرا بگمان عدم التفات خواجه نظام الملک طوسی چند طاقیه صوف اختلاس کرده بود خواجه در مخاطبه او اشاره بمثل گاو طوس کرده گوید: بمثل گاو طوس کرده گوید: از سربنه این نخوت کاوسی را بگذار بجبرئیل طاوسی را اکنون همه صوفیان فردوسی را باز آر و دگر گاو مخوان طوسی را. یا گاو عنبر (عنبری)، عنبر ماهی کاشالو، مالدار و فایده دهنده. یا گاو فتنه. حوادث روزگار. یا گاو قربانی. گاوی که او را در را خدا قربان کنند. یا گاو قطاس. غژگاو توضیح در اینجا قطاس را با لاتینی که مراد پستانداران عظیم الجثه بحری از نوع بال (بالن) و کاشالو میباشد نباید اشتباه کرد (هر چند قطاس از همین ریشه ماخوذ است)، یا گاو کار. گاوی که با آن زمین را شیار کنند. یا گاو کوهی. گونه ای پستاندار نشخوار کننده از دسته تهی شاخان و از تیره گاوان وحشی که جثه اش از آهو بزرگتر و از گاو معمولی کوچکتر است و بیشتر در دامنه ها و نقاط کوهستانی میزید و نژاد های مختلف آن نیز در شکارگا ههای کوهستانی ایران وجود دارند ولی بعلت کثرت شکار آنها نسلشان رو بانقراض است. یا گاو گردون (گردونه)، ورزگاو که بر گردونه بندند: پیر تیر تراش از حمل آن عاجز آمد بخندید (قاآن) و فرمود که گاو گردونی نیز بیاوردند تا بار کرد و بازگشت، برج ثور. یا گاو گلین. صراحیی که بهیئت گاو از گل سازند. یا گاو گیلی. گاوی که کوهانی درشت در پشت گردن دارد و شاخهایش درازتر از شاخهای دیگر گاوان باشد یا گاو ماده. ماده گاو (شیرده) یا گاو نر. ورزاو ثور. یا گاو نه من شیر. کسی که نیکیهای کرده کرده خویش را با عملی بد پایان دهد آنکه احسان خود را در آخر با اذیتی تباه کند یا گاو نیله. نیله گاو. یا گاو وحشی. پستانداری است نشخوار کننده از تیره گاوان وحشی که دارای گونه های مختلف کوهی و دشتی میباشد. معمولا جثه گاوان وحشی از آهو بزرگتر ولی از گاو معمولی کوچکتر است. توضیح گاو وحشی از دسته تهی شاخان است و شاخش بر خلاف گوزن دایمی است گاو کوهی بقرالوحش. یا گاو ورز. گاوی که بدان زمین را شیار کنند. یا ترکیبات فعلی: بچرم اندر (در) بودن گاو. زنده بودن (اشاره باینکه هنوز کشته نشده و پوستش را نکنده اند)، توضیح غالبا در موردی استعمال شود که پایان کار معلوم نیست: سپهدار توران از آن بدتر است کنون گاو پیسه بچرم اندرست. یا پای در میان داشتن گاو. دخالت کردن نادان: انوری، آخر نمیدانی چه میگویی خموش گاو پای اندر میان دارد مران خر در خلاب. (انوری) یا دم گاو بدستش افتاده. سر رشته کاری و شغلی بدستش افتاده. یا رخت بر کاری نهادن، رفتن حرکت کردن: شد چو شیر خدای حرز نویس رخت بر گاو بر نهد ابلیس. (سنائی) یا زاییدن گاو کسی. رو آوردن بخت بدو: بهندوستان پیری از خر فتاد پدر مرده ای را بچین گاو زاد. (نظامی)، اتفاقی برای وی رخ دادن، یا زین بر گاو بستن، رحلت کردن، یا زین بر گاو نهادن، رحلت کردن: شب ماه خرمن میکند ای روز زین بر گاونه بنگر که راه کهکشان از سنبله پر کاه شد، (سوزنی) من خود عزیز بار نیم خوار بار گیر آخر نه گاو به بود از خوار بار دور ک (صدرالشریعه برهان الاسلام) یا گاو بکش گنجشک هزارش یک من است. این کار تو کم اهمیت است عملی بزرگتر انجام ده: گرت پیه باید بکش گاو دیه که گنجشک را در شکم نیست پیه. (ادیب پیشاوری) یا گاو در خرمن کسی (یا چیزی) کردن (افکندن راندن)، برای وی تولید مزاحمت کردن اشکال تراشی کردن: هر خری در خرمنش میکرد گاو کشته را هرگز سگان ندهند داو. (عطار) یا گاوش نلیسیده است. هنوز تجربه ندارد: رفته است خریهاش زحد گوساله چندی بگذار تا بلیسد گاوش. (ظهوری) یا گاو کردن زمین. شخم زدن و شیار کردن زمین: شدیار زمین گاو کرده. یا گاو لوزینه چه داند ک خرچه داند قیمت نقل ونبات ک یا گاوم است و آبم است نوبت آسیایم است نظیر: گاوم میزاید آبم میاید زنم هم دردش است. یا گاو نر (را) دوشیدن، کاری بیهوده کردن: آنان که بکار عقل در میکوشند هیهات که جمله گاو نر میدوشند (خیام) یا گاو نر را هزار جریب بتخمش (بگندش)، مردی زورمند است. یا گاو و خر را بیک چوب راندن، همه را بیک چشم نگاه کردن، صراحیی که بشکل گاو سازند: آن لعل لعاب از دهن گاو فرو ریزد تا مرغ صراحی کندت نغز نوایی (نغمه سرایی) (خاقانی)، واحد مسافت و آن معادل سه کروه زمین است و چون کروه را بعضی 3000 گزو بعضی 4000 گز حساب کنند پس گاو برابر است با 9000 گز یا 12000 گز، احمق سخت نادان ابله: زو گاوتر ندیدم و نشنیدم آدمی در دولتش عجب غلطی کرده روزگار. (فخر الدین اسعد)، پهلوان گرد دلیر مبارز: کردم روان و دلرا بر جان او نگهبان همواره گردش اندر گردان بوند و گاوان، درشت بزرگ: گاو آلو گاو چشم گاو صندوق، برج دوم ثور
پستانداری است از راسته سم داران از دسته زوج سمان از گروه نشخوار کنندگان و از تیره تهی شاخان. پستانداری علفخوار است و معده اش مانند دیگر نشخوار کنندگان چهار قسمتی و شامل سیرابی نگاری هزارلا و شیردان میباشد. در آرواره فوقانی گاو دندانهای پیشین و نیش وجود ندارد و فقط دندانهای آسیا وجود دارند و بر عکس دندانهای پیشین و نیش در فک تحتانی موجودند. دندانهای نیش گاو همانند ثنا یاشده و بطور کلی بشکل یک ردیف منظم هشت تایی در جلو فک قرار دارند. در هر دست و پای گاو یک زوج سم و جود دارد. جانوری بسیار مفید است و از شیر و گوشت و پوست و نیروی بدنی آن استفاده میشود. نژاد های گاو بسیارند. نژاد های معروف گاو های ایرانی: نژاد های جنگلی یا ساحلی که مخصوص نواحی گیلان و مازندران و گرگانست نژاد کوهستانی که گاو های سراب و اردبیل و دیگر نواحی آذربایجان از آن نژادند نژاد دشتی که گاو های سیستان را شامل میشود. گاو های نواحی دیگر ایران معمولا مخلوطی از نژاد های مختلف میباشند. نژاد های گاو های اروپایی عبارتند از: نژاد آنگوس نژاد دورهام نژاد فراند نژاد گارن نژاد گاسکون نژاد لیموزن نژاد هرفورد و نژاد های هلندی و دانمارکی و غیره. از گاو نر جهت تخم کشی و شخم و باربری استفاده میکنند و گاو ماده را بیشتر جهت استفاده از شیر نگهداری مینمایند ثور بقر: چنین تا بدوشم من از گاو شیر تو این کار هر کاره آسان مگیر. یا ترکیبات اسمی: گاو آبی. کاشالو. یا گاو بحری. در باب این جانور دچار اشتباه شده اند و حیوانی را که عنبر دفع کند گاو بحری نامیده اند و حال آنکه عنبر از نوعی پستاندار ماهی شکل بدست میظید نه از نوعی گاو دریایی کاشالو (ظاهرا عظمت جثه این جانور موجب این تسمیه شده) : نگویی گاو بحری را چرا تب خاله شد عنبر گیا در ناف آهو مشک اذفر بیشمر دارد. (ناصر خسرو) یا گاو بی ذنب. گاو بی شاخ و دم: چون زوحذرت کردن باید همی نخست دجال را ببین بحق ای گاو بی ذنب. (ناصر خسرو) یا گاو بی شاخ و دم. بسیار نادان یا گاو پرواری. گاوی که آنرا در خانه سرد بایام تابستان نگهدارند و غذای مناسب دهند تا فربه شود: اسب لاغر میان بکار آید روز میدان نه گاو پرواری. (گلستان) یا گاو پیشانی سفید. بسیار مشهور. یا گاو تخمی. گاوی نر که برای ازدیاد نسل و تخم کشی مورد استفاده قرار میگیرد. معمولا گاو نر تخمی را از نوع بهترین نژاد انتخاب میکنند تا نتیجه بهتری بدست آورند یا گاو جنگی. گاو نری که برای جنگیدن با گاوان نر دیگر تربیت شده. یا گاو حاج میرزا آقاسی. کسی که بیخبر و سرزده بهمه جا وارد شود. گوساله حاج میرزا آقاسی. یا گاو خراس. گاوی که خراس بقوت آن گردد. یا گاو ختایی (خطایی)، کژگاو غژغاو غژگاو. یا گاو خوش علف. گاوی که هر گونه علوفه را بخورد، کسی که همه گونه غذا را بخورد و بخوبی و لذیذی آن اهمیتی ندهد یا گاو دشتی. قسمی گاو کوهی که در بیابانها و ارتفاعات کم میزید و اندکی از آهو بزرگتر است و در حقیقت یکی از گونه های آنتیلوپ میباشد گاو بری بقرالوحش گوذر جوذر. توضیح جوذربه (گوذر) گاو عنبی هم اطلاق شده. یا گاو دوشا. گاوی که بسیار شیر دهد. یا گاو زر. صراحیی که بهیئت گاو از طلا سازند، گاوی که سامری از زر های غنایم فرعونیان ساخت و مردم را بپرستش آن دعوت کرد گوساله سامری. یا گاو سفالی (سفالین)، صراحیی که بشکل گاو از سفال سازند. یا گاو سیمین. صراحیی که از نقره بصورت گاو سازند. یا گاو طوس (طوسی)، در قدیم مثلی سایر بوده و از آن بلاهت مردم طوس را میخواسته اند. مشهور است که وقتی هارون الرشید بدان شهر رسید طوسیان گفتند: مکه را بشهر ما بفرست تا زیارت او کنیم. وقتی یکی از وزرا بگمان عدم التفات خواجه نظام الملک طوسی چند طاقیه صوف اختلاس کرده بود خواجه در مخاطبه او اشاره بمثل گاو طوس کرده گوید: بمثل گاو طوس کرده گوید: از سربنه این نخوت کاوسی را بگذار بجبرئیل طاوسی را اکنون همه صوفیان فردوسی را باز آر و دگر گاو مخوان طوسی را. یا گاو عنبر (عنبری)، عنبر ماهی کاشالو، مالدار و فایده دهنده. یا گاو فتنه. حوادث روزگار. یا گاو قربانی. گاوی که او را در را خدا قربان کنند. یا گاو قطاس. غژگاو توضیح در اینجا قطاس را با لاتینی که مراد پستانداران عظیم الجثه بحری از نوع بال (بالن) و کاشالو میباشد نباید اشتباه کرد (هر چند قطاس از همین ریشه ماخوذ است)، یا گاو کار. گاوی که با آن زمین را شیار کنند. یا گاو کوهی. گونه ای پستاندار نشخوار کننده از دسته تهی شاخان و از تیره گاوان وحشی که جثه اش از آهو بزرگتر و از گاو معمولی کوچکتر است و بیشتر در دامنه ها و نقاط کوهستانی میزید و نژاد های مختلف آن نیز در شکارگا ههای کوهستانی ایران وجود دارند ولی بعلت کثرت شکار آنها نسلشان رو بانقراض است. یا گاو گردون (گردونه)، ورزگاو که بر گردونه بندند: پیر تیر تراش از حمل آن عاجز آمد بخندید (قاآن) و فرمود که گاو گردونی نیز بیاوردند تا بار کرد و بازگشت، برج ثور. یا گاو گلین. صراحیی که بهیئت گاو از گل سازند. یا گاو گیلی. گاوی که کوهانی درشت در پشت گردن دارد و شاخهایش درازتر از شاخهای دیگر گاوان باشد یا گاو ماده. ماده گاو (شیرده) یا گاو نر. ورزاو ثور. یا گاو نه من شیر. کسی که نیکیهای کرده کرده خویش را با عملی بد پایان دهد آنکه احسان خود را در آخر با اذیتی تباه کند یا گاو نیله. نیله گاو. یا گاو وحشی. پستانداری است نشخوار کننده از تیره گاوان وحشی که دارای گونه های مختلف کوهی و دشتی میباشد. معمولا جثه گاوان وحشی از آهو بزرگتر ولی از گاو معمولی کوچکتر است. توضیح گاو وحشی از دسته تهی شاخان است و شاخش بر خلاف گوزن دایمی است گاو کوهی بقرالوحش. یا گاو ورز. گاوی که بدان زمین را شیار کنند. یا ترکیبات فعلی: بچرم اندر (در) بودن گاو. زنده بودن (اشاره باینکه هنوز کشته نشده و پوستش را نکنده اند)، توضیح غالبا در موردی استعمال شود که پایان کار معلوم نیست: سپهدار توران از آن بدتر است کنون گاو پیسه بچرم اندرست. یا پای در میان داشتن گاو. دخالت کردن نادان: انوری، آخر نمیدانی چه میگویی خموش گاو پای اندر میان دارد مران خر در خلاب. (انوری) یا دم گاو بدستش افتاده. سر رشته کاری و شغلی بدستش افتاده. یا رخت بر کاری نهادن، رفتن حرکت کردن: شد چو شیر خدای حرز نویس رخت بر گاو بر نهد ابلیس. (سنائی) یا زاییدن گاو کسی. رو آوردن بخت بدو: بهندوستان پیری از خر فتاد پدر مرده ای را بچین گاو زاد. (نظامی)، اتفاقی برای وی رخ دادن، یا زین بر گاو بستن، رحلت کردن، یا زین بر گاو نهادن، رحلت کردن: شب ماه خرمن میکند ای روز زین بر گاونه بنگر که راه کهکشان از سنبله پر کاه شد، (سوزنی) من خود عزیز بار نیم خوار بار گیر آخر نه گاو به بود از خوار بار دور ک (صدرالشریعه برهان الاسلام) یا گاو بکش گنجشک هزارش یک من است. این کار تو کم اهمیت است عملی بزرگتر انجام ده: گرت پیه باید بکش گاو دیه که گنجشک را در شکم نیست پیه. (ادیب پیشاوری) یا گاو در خرمن کسی (یا چیزی) کردن (افکندن راندن)، برای وی تولید مزاحمت کردن اشکال تراشی کردن: هر خری در خرمنش میکرد گاو کشته را هرگز سگان ندهند داو. (عطار) یا گاوش نلیسیده است. هنوز تجربه ندارد: رفته است خریهاش زحد گوساله چندی بگذار تا بلیسد گاوش. (ظهوری) یا گاو کردن زمین. شخم زدن و شیار کردن زمین: شدیار زمین گاو کرده. یا گاو لوزینه چه داند ک خرچه داند قیمت نقل ونبات ک یا گاوم است و آبم است نوبت آسیایم است نظیر: گاوم میزاید آبم میاید زنم هم دردش است. یا گاو نر (را) دوشیدن، کاری بیهوده کردن: آنان که بکار عقل در میکوشند هیهات که جمله گاو نر میدوشند (خیام) یا گاو نر را هزار جریب بتخمش (بگندش)، مردی زورمند است. یا گاو و خر را بیک چوب راندن، همه را بیک چشم نگاه کردن، صراحیی که بشکل گاو سازند: آن لعل لعاب از دهن گاو فرو ریزد تا مرغ صراحی کندت نغز نوایی (نغمه سرایی) (خاقانی)، واحد مسافت و آن معادل سه کروه زمین است و چون کروه را بعضی 3000 گزو بعضی 4000 گز حساب کنند پس گاو برابر است با 9000 گز یا 12000 گز، احمق سخت نادان ابله: زو گاوتر ندیدم و نشنیدم آدمی در دولتش عجب غلطی کرده روزگار. (فخر الدین اسعد)، پهلوان گرد دلیر مبارز: کردم روان و دلرا بر جان او نگهبان همواره گردش اندر گردان بوند و گاوان، درشت بزرگ: گاو آلو گاو چشم گاو صندوق، برج دوم ثور
از حیوانات اهلی علفخوار، نام دومین برج از برج های منطقه البروج که خورشید در اردیبهشت ماه در این برج دیده می شود، ثور گاو پیشانی سفید: کنایه از آدم خیلی معروف گاو بی شاخ و دم: کنایه از آدم درشت هیکل و بی فرهنگ، شخص ابله گاو کسی زاییدن: کنایه از بد آوردن، به دردسر افتادن
از حیوانات اهلی علفخوار، نام دومین برج از برج های منطقه البروج که خورشید در اردیبهشت ماه در این برج دیده می شود، ثور گاو پیشانی سفید: کنایه از آدم خیلی معروف گاو بی شاخ و دم: کنایه از آدم درشت هیکل و بی فرهنگ، شخص ابله گاو کسی زاییدن: کنایه از بد آوردن، به دردسر افتادن
اگر بیند گاوی نر از گاوان را بکشتند و گوشت او را قسمت نمودند، دلیل که بزرگی رادر آنجا بکشند و مال او را ببرند. اگر بیند گاوان زمین می شکافتند، دلیل که مال بسیار یابد. اگر دید با گاوان نر جنگ کرد، دلیل که او را با بزرگی خصومت افتد. جابر مغربی اگر دید بر گاو نشسته است، دلیل عمل است از قبل پادشاه، اگر ملک او بود. اگر دید گاوی نر درخانه او آمد، دلیل که حق تعالی در خیر بر وی بگشاید. اگردید گاو او را سه سر است، دلیل که غلامش به هر سری یک سال عمل کند. حضرت دانیال و پادشاه [مصر] گفت من [در خواب] دیدم هفت گاو فربه است که هفت [گاو] لاغر آنها را می خورند و هفت خوشه سبز و [هفت خوشه] خشگیده دیگر ای سران قوم اگر خواب تعبیر می کنید در باره خواب من به من نظر دهید. سوره یوسف آیه «۴۳» ای یوسف ای مرد راستگوی در باره [این خواب که] هفت گاو فربه هفت [گاو] لاغر آنها را می خورند و هفت خوشه سبز و [هفت خوشه] خشگیده دیگر به ما نظر ده تا به سوی مردم برگردم شاید آنان [تعبیرش را] بدانند. سوره یوسف آیه «۴۶» گفت هفت سال پی در پی می کارید و آنچه را درویدید جز اندکی را که می خورید در خوشه اش واگذارید. سوره یوسف آیه «۴۷» آنگاه پس از آن هفت سال سخت می آید که آنچه را برای آن [سالها] از پیش نهاده اید جز اندکی را که ذخیره می کنید همه را خواهند خورد. سوره یوسف آیه «۴۸» آنگاه پس از آن سالی فرا می رسد که به مردم در آن [سال] باران می رسد و در آن آب میوه میگیرند. سوره یوسف آیه «۴۹» دیدن ماده گاو زن خوب بود دیدن گاو فربه آنسال خوب می گذرد دیدن گاو لاغر سال گرانی وکمی غله دیدن گاو ماده آنسال به فراخی بگذرد - یوسف نبی (ع) کشتن گاو: کسب در آمد دیدن آن: نیکبختی در تجارت گاوچرانی: مشکلات گاو چاق: خوشبختی نزدیک گاو لاغر: قیمت بالا گوشت گاو: روابط حسنه با اطرافیان - لوک اویتنهاو اگر ماده گاو لاغر بیند به خلاف این است و گوشت گاو ماده دیدن، دلیل مال است و پوست او، دلیل برمیراث است. اگر دید ماده گاوی را دوشید و شیر آن راخورد، دلیل که مال او زیاده شود. اگر این خواب را بنده بیند، آزاد شود، اگر ذلیلی بیند عزیز شود. اگر گاو را آبستن بیند، دلیل امیدواری است. اگر بیند گاوی فربه بخرید، دلیل که زنی توانگر بخواهد. اگر بیندماده گاوی بخرید وبااو سخن گفت، دلیل که عیش زندگانی بر وی فراخ شود. اگر دید با مداه گاو جنگ نمود و او را بگزید، دلیل که با زنش خیانت کند. اگر بیندماده گاوی در خانه او آمد دلیل است بر مال و نعمت. محمد بن سیرین در همین کتاب در مورد گاو مکرر اشاره شد و نوشته ام که حیوانات حلال گوشت نعمت و برکت و خیر و خوبی هستند و گاو بیشتر چون منبع روزی و منشا معیشت است خیرات و نعماتی که طی روزهای آینده به ما می رسند در خواب به صورت گاو ظاهر می گردند و در این مورد کلیه معبران اتفاق نظر دارند. دیدن گاو به طور کلی خوب است ولی اگر در خواب گاو وحشی و شاخ دار ببینید که حالت تهاجم دارد و شما از دیدنش متوحش بشوید تعبیر دیگر حیوانات وحشی را دارد زیرا گاو در صورتی نعمت و روزی و خیرو خوبی است که اهلی و رام باشد. گاو وحشی و مهاجم که بیننده خواب از مشاهده اش دچار وحشت شود دشمنی است که اصالت ذاتی دارد و می توانسته خوب و مهربان باشد ولی در شرایطی قرار گرفته که خطر می آفریند و زیان می رساند. اگر در خواب ببینید که گاوی دارید که متعلق به شما است به نعمت می رسید و اگر ببینید گاو ماده ای را به شما داد از جانب او نعمت می یابید و اگر گاو نری به شما داد دهنده گاو شما را به کاری سود بخش تشویق و هدایت می کند. اگر در خواب ببینید بر گاو نری سوار هستید و آن حیوان مطیع و فرمان بر است در انجام کاری دشوار توفیق حاصل می کنید و تسلط می یابید. اگر ببینید سوار گاو نر می شوید ارتقا مقام می یابید و اگر از گاو پائین بیائید موقعیت و نعمت را از دست می دهید بخصوص اگر ببینید گاو پس از پیاده شدن شما به راه خویش می رود یا کسی آن را از شما می گیرد و می برد دراین صورت از کار معزول می گردید. اگر در خواب ببینید طویله ای گاو دارید به نعمت فراوان می رسید ولی اگر ببینید طویله ای گاو هست اما از آن میان فقط یک گاو به شما تعلق دارد در کاری سود بخش سهیم و از آن بهره مند می شوید. گاو چاق و فربه نعمت فراوان است گاو لاغر تنگی روزی است. اگر در خواب ببینید کسی گاوی از شما گرفت و چیزی به شما داد زیان می کنید آن چیز هر چه می خواهد باشد. اگر گاو را بفروشید و در عوض آن پول بگیرید و نعمت و روزی را از دست می دهید هم مبتلا و گرفتار می شوید زیرا پول کلا در خواب خوب نیست و ابتلا و گرفتاری های زندگی تعبیر شده است. اگر گاوی را در خواب بخرید خوب است یعنی پول بدهید و گاو فربهی که پستان های بزرگی دارد بگیرید نیکو است زیرا علاوه بر این که از غم و رنج رهائی می یابید به نعمت و خیر و برکت هم می رسید. گوشت گاو مال و بهره است. کرمانی می گوید پوست گاو میراث است. منوچهر مطیعی تهرانی اگر خواب ببینید گاوها آماده شیر دادن هستند، نشانه رسیدن به تمامی امید هاست. دیدن ماده گاو درخواب بر شش وجه است. اول: فرمانروائی. دوم: مال. سوم: بزرگی. چهارم: ریاست. پنجم: سال نیکو. ششم: منفعت بسیار.. اگر دید گوشت گاو نر داشت و فروخت، دلیل بر خرید و فروش در بیداری است. اگر دید گاو نر در خانه یا در کوچه او آمد، دلیل خیر و برکت است. اگر دید گاو نر او را به سر زد و بینداخت. اگر بیننده عمل داراست مغزول شود. اگر بازرگان است، دلیل بر نقصان مال است. اگر پادشاه است، دلیل که از پادشاهی بیفتد.
اگر بیند گاوی نر از گاوان را بکشتند و گوشت او را قسمت نمودند، دلیل که بزرگی رادر آنجا بکشند و مال او را ببرند. اگر بیند گاوان زمین می شکافتند، دلیل که مال بسیار یابد. اگر دید با گاوان نر جنگ کرد، دلیل که او را با بزرگی خصومت افتد. جابر مغربی اگر دید بر گاو نشسته است، دلیل عمل است از قِبَل پادشاه، اگر ملک او بود. اگر دید گاوی نر درخانه او آمد، دلیل که حق تعالی درِ خیر بر وی بگشاید. اگردید گاو او را سه سر است، دلیل که غلامش به هر سری یک سال عمل کند. حضرت دانیال و پادشاه [مصر] گفت من [در خواب] دیدم هفت گاو فربه است که هفت [گاو] لاغر آنها را می خورند و هفت خوشه سبز و [هفت خوشه] خشگیده دیگر ای سران قوم اگر خواب تعبیر می کنید در باره خواب من به من نظر دهید. سوره یوسف آیه «۴۳» ای یوسف ای مرد راستگوی در باره [این خواب که] هفت گاو فربه هفت [گاو] لاغر آنها را می خورند و هفت خوشه سبز و [هفت خوشه] خشگیده دیگر به ما نظر ده تا به سوی مردم برگردم شاید آنان [تعبیرش را] بدانند. سوره یوسف آیه «۴۶» گفت هفت سال پی در پی می کارید و آنچه را درویدید جز اندکی را که می خورید در خوشه اش واگذارید. سوره یوسف آیه «۴۷» آنگاه پس از آن هفت سال سخت می آید که آنچه را برای آن [سالها] از پیش نهاده اید جز اندکی را که ذخیره می کنید همه را خواهند خورد. سوره یوسف آیه «۴۸» آنگاه پس از آن سالی فرا می رسد که به مردم در آن [سال] باران می رسد و در آن آب میوه میگیرند. سوره یوسف آیه «۴۹» دیدن ماده گاو زن خوب بود دیدن گاو فربه آنسال خوب می گذرد دیدن گاو لاغر سال گرانی وکمی غله دیدن گاو ماده آنسال به فراخی بگذرد - یوسف نبی (ع) کشتن گاو: کسب در آمد دیدن آن: نیکبختی در تجارت گاوچرانی: مشکلات گاو چاق: خوشبختی نزدیک گاو لاغر: قیمت بالا گوشت گاو: روابط حسنه با اطرافیان - لوک اویتنهاو اگر ماده گاو لاغر بیند به خلاف این است و گوشت گاو ماده دیدن، دلیل مال است و پوست او، دلیل برمیراث است. اگر دید ماده گاوی را دوشید و شیر آن راخورد، دلیل که مال او زیاده شود. اگر این خواب را بنده بیند، آزاد شود، اگر ذلیلی بیند عزیز شود. اگر گاو را آبستن بیند، دلیل امیدواری است. اگر بیند گاوی فربه بخرید، دلیل که زنی توانگر بخواهد. اگر بیندماده گاوی بخرید وبااو سخن گفت، دلیل که عیش زندگانی بر وی فراخ شود. اگر دید با مداه گاو جنگ نمود و او را بگزید، دلیل که با زنش خیانت کند. اگر بیندماده گاوی در خانه او آمد دلیل است بر مال و نعمت. محمد بن سیرین در همین کتاب در مورد گاو مکرر اشاره شد و نوشته ام که حیوانات حلال گوشت نعمت و برکت و خیر و خوبی هستند و گاو بیشتر چون منبع روزی و منشا معیشت است خیرات و نعماتی که طی روزهای آینده به ما می رسند در خواب به صورت گاو ظاهر می گردند و در این مورد کلیه معبران اتفاق نظر دارند. دیدن گاو به طور کلی خوب است ولی اگر در خواب گاو وحشی و شاخ دار ببینید که حالت تهاجم دارد و شما از دیدنش متوحش بشوید تعبیر دیگر حیوانات وحشی را دارد زیرا گاو در صورتی نعمت و روزی و خیرو خوبی است که اهلی و رام باشد. گاو وحشی و مهاجم که بیننده خواب از مشاهده اش دچار وحشت شود دشمنی است که اصالت ذاتی دارد و می توانسته خوب و مهربان باشد ولی در شرایطی قرار گرفته که خطر می آفریند و زیان می رساند. اگر در خواب ببینید که گاوی دارید که متعلق به شما است به نعمت می رسید و اگر ببینید گاو ماده ای را به شما داد از جانب او نعمت می یابید و اگر گاو نری به شما داد دهنده گاو شما را به کاری سود بخش تشویق و هدایت می کند. اگر در خواب ببینید بر گاو نری سوار هستید و آن حیوان مطیع و فرمان بر است در انجام کاری دشوار توفیق حاصل می کنید و تسلط می یابید. اگر ببینید سوار گاو نر می شوید ارتقا مقام می یابید و اگر از گاو پائین بیائید موقعیت و نعمت را از دست می دهید بخصوص اگر ببینید گاو پس از پیاده شدن شما به راه خویش می رود یا کسی آن را از شما می گیرد و می برد دراین صورت از کار معزول می گردید. اگر در خواب ببینید طویله ای گاو دارید به نعمت فراوان می رسید ولی اگر ببینید طویله ای گاو هست اما از آن میان فقط یک گاو به شما تعلق دارد در کاری سود بخش سهیم و از آن بهره مند می شوید. گاو چاق و فربه نعمت فراوان است گاو لاغر تنگی روزی است. اگر در خواب ببینید کسی گاوی از شما گرفت و چیزی به شما داد زیان می کنید آن چیز هر چه می خواهد باشد. اگر گاو را بفروشید و در عوض آن پول بگیرید و نعمت و روزی را از دست می دهید هم مبتلا و گرفتار می شوید زیرا پول کلا در خواب خوب نیست و ابتلا و گرفتاری های زندگی تعبیر شده است. اگر گاوی را در خواب بخرید خوب است یعنی پول بدهید و گاو فربهی که پستان های بزرگی دارد بگیرید نیکو است زیرا علاوه بر این که از غم و رنج رهائی می یابید به نعمت و خیر و برکت هم می رسید. گوشت گاو مال و بهره است. کرمانی می گوید پوست گاو میراث است. منوچهر مطیعی تهرانی اگر خواب ببینید گاوها آماده شیر دادن هستند، نشانه رسیدن به تمامی امید هاست. دیدن ماده گاو درخواب بر شش وجه است. اول: فرمانروائی. دوم: مال. سوم: بزرگی. چهارم: ریاست. پنجم: سال نیکو. ششم: منفعت بسیار.. اگر دید گوشت گاو نر داشت و فروخت، دلیل بر خرید و فروش در بیداری است. اگر دید گاو نر در خانه یا در کوچه او آمد، دلیل خیر و برکت است. اگر دید گاو نر او را به سر زد و بینداخت. اگر بیننده عمل داراست مغزول شود. اگر بازرگان است، دلیل بر نقصان مال است. اگر پادشاه است، دلیل که از پادشاهی بیفتد.