جدول جو
جدول جو

معنی کیکوه - جستجوی لغت در جدول جو

کیکوه
از توابع پنجک رستاق واقع در منطقه ی کجور
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ)
دهی از دهستان دیهوک بخش طبس شهرستان فردوس. واقع در 129 هزارگزی جنوب خاوری طبس. جلگۀ گرمسیر، دارای 280 تن سکنه. آب آن از قنات، محصول آنجا غلات و خرما و گاورس، شغل اهالی زراعت و راه آنجا مالروست. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ ئی یِ)
دهی است از دهستان گوربخش سارودئیۀ شهرستان جیرفت واقع در 45 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و 8 هزارگزی جنوب راه مالروی ساردوئیه به دارزین. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(کُ / کو کُ وَ / وِ)
به معنی کوکنک است که جغد باشد. (برهان) (آنندراج). کوکن و جغد. (ناظم الاطباء). کوکه. کوکن. کوتنک. جغد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(زِیَ)
جنبیدن در رفتار و شتافتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) : کوکی الرجل کوکوه، جنبید در رفتار و شتافت. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دویدن کوتاه قامت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی از دهستان کوهپایه است که در بخش آبیک شهرستان قزوین واقع است و 122 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(کَ کی یَ / کیَ)
کیکه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به کیکه شود
لغت نامه دهخدا
(کی کِ)
دهی از دهستان کمازان است که در شهرستان ملایر واقع است و 576 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(کَیْ/ کِیْ وَ / وِ)
سبزه ای که برگ آن مغز دارد ومیوۀ آن خوش و خوب باشد. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرا). سبزه ای باشد که برگ آن مغزدار و میوه اش خوب و خوشبوی می باشد. (برهان)، بعضی گویند کاهوست، و آن تره ای باشد که خورند، و به عربی خس خوانند. (برهان). در برهان گفته کاهوست. (انجمن آرا) (آنندراج). کاهو و خس. (ناظم الاطباء). کیوه = کیو =کاهو. (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به کیو (ک ) شود، نوعی از پای افزار باشد و رو و ته آن را از ریسمان و پارچه سازند. و به این معنی با کاف فارسی هم آمده است و شهرت نیز دارد. (برهان). گیوه صحیح است. (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به گیوه شود
لغت نامه دهخدا
(کَ کَ)
خایۀ مرغ، و اصل آن کیکیّه است. ج، کیاکی. کییکه و کییکیه مصغر آن. (ازمنتهی الارب) (آنندراج). تخم مرغ خانگی. کیکیّه. (ناظم الاطباء). تخم مرغ، و اصل آن کیکیه و ج، کیاکی وتصغیر آن کییکه و کییکیه است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان پنجکرستاق است که در بخش مرکزی شهرستان نوشهر واقع است و 200 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
به معنی تالاب و کولاب در رشیدی آمده، (آنندراج)، تالاب و آبگیر و کیلو، چکاوک، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کیوه
تصویر کیوه
کاهو خس
فرهنگ لغت هوشیار
تخم مرغ مرغانه کیل: انگلیسی (ستون فقرات کشتی) شاه تیر کشتی، کشتی زغالکش، باژ بندر
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع بیرون بشم چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی