جدول جو
جدول جو

معنی کیکانلو - جستجوی لغت در جدول جو

کیکانلو
(کِ وو)
دهی از دهستان مرکزی بخش مانه است که در شهرستان بجنورد واقع است و 496 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ)
دهی ازبخش سیه چشمه شهرستان ماکو. دارای 441 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول عمده آنجا غلات و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. در سه محل به فاصله یک کیلومتر از هم بنام ریحانلوی بالا و پایین و وسط مشهور است. سکنۀ ریحانلوی بالا 259 تن و ریحانلوی پایین 50 تن و ریحانلوی وسط که به نام ریحانلوی کربلای علی نیز معروف است، 132 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
نام طایفه ای است از طوایف کرد، (از تاریخ کرد تألیف رشید یاسمی ص 115)
لغت نامه دهخدا
نام شهری است، ابن البیطار از ابوحنیفه در لغت انجدان نقل کند که انجدان در اراضی میان بست و کیکان روید، (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، رجوع به مادۀ بعد و معجم البلدان ذیل قیقان شود
گردنه ای است که خط سرحدی ایران وترکیه به آن می گذرد، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 41)
لغت نامه دهخدا
(کَیْ / کِیْ)
کدبانو. لهجه ای در کدبانو. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی از دهستان چهاراویماق است که در بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی جزء بخش خرقان شهرستان ساوه است و 112 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از دهستانهای بخش شیروان قوچان که در جنوب باختری قوچان و جنوب دهستان کلیان واقع است، هوای آن سردسیر و جمعیت آن جمعاً 9690 تن و آبادیهای آن 32 است، آب دهستان از چشمه و قنوات تأمین می شود و محصول عمده آن غلات و انگور است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
دهی از دهستان درونگر بخش نوخندان شهرستان دره گز، 25000گزی شمال باختری نوخندان و 3000گزی جنوب راه مالرو عمومی محمدتقی بیگ. کوهستانی، معتدل و سکنۀ آن 114 تن می باشد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات و سیب زمینی و شغل اهالی زراعت می باشد. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
یعنی ولایت کیکان که معربش قیقان است، در تاریخ بیهقی مقصود ولایتی است در سند به جانب خراسان، (از حاشیۀ تاریخ بیهقی چ فیاض ص 126) : و در حدودکیکانان پیش شیر شد ... و عادت چنان داشت که چون شیرپیش آمدی خشتی کوتاه دسته قوی به دست گرفتی ... (تاریخ بیهقی ایضاً ص 126)، بر آن شرط که چون به بغداد بازرسد امیرالمؤمنین منشوری تازه فرستد خراسان و خوارزم و ... و ترمذ و قصدار و مکران و والشتان و کیکانان و ری و ... در آن باشد، (تاریخ بیهقی ایضاً 291)
لغت نامه دهخدا
از ایلات اطراف خلخال آذربایجان است مرکب از چهارصد خانوار، و ییلاق و قشلاق ندارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 108)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
کوخالو. دهی از دهستان عباسی که در بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع است و 285 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان گل تپۀ فیض اﷲبیکی است که در بخش مرکزی شهرستان سقز واقع است و 100 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(کُ کَ)
دهی است از دهستان مزرج بخش حومه شهرستان قوچان. کوهستانی و معتدل است و 306 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ رُ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بجنورد. جلگه ای و معتدل. سکنه 1124 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ چَ لَ)
دهی است از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومه شهرستان مشهد. کوهستانی و معتدل. سکنه 256 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کسبایر بخش حومه شهرستان بجنورد واقع در 23 هزارگزی شمال باختری بجنورد و 5 هزارگزی باختر مالرو عمومی بجنورد به شقان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 279 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و بنشن و میوه جات. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان چری است که در بخش مرکزی شهرستان قوچان واقع است و 414 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
دهی از دهستان جیرستان است که در بخش باجگیران شهرستان قوچان واقع است و 163 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان مزرج بخش حومه شهرستان قوچان، واقع در 24 هزارگزی خاور قوچان و 20 هزارگزی خاور شوسۀ عمومی قوچان به باجگیران، جلگه، معتدل دارای 166 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و پنبه، شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی است از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومه شهرستان قوچان با 238 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و محصول آنجا سیب زمینی و بنشن. شغل اهالی زراعت و مالداری و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
از توابع قوچان (خبوشان) آب از قنات، سکنه اش چادرنشین و مالدار و پنجاه خانوار است، (مرآت البلدان ج 4 ص 289)، دهی است از دهستان تکمران بخش شیروان شهرستان قوچان، 387 تن سکنه دارد، از چشمه آبیاری میشود، محصول عمده اش غلات و بنشن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه، 200 تن سکنه دارد، آب آن از رود خانه قرانقو، محصولش غلات، نخود، کشمش و زردآلو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد، 141 تن سکنه دارد، محصولش غلات، توتون و حبوبات است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی از دهستان گلیان بخش شیروان شهرستان قوچان. سکنۀ آن 112 تن. آب از چشمه. محصول آنجا غلات و بن شن. شغل اهالی آن زراعت و مالداری. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(چِ کِ)
دهی است از دهستان دولت خانه بخش حومه شهرستان قوچان و دارای 244 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا