جدول جو
جدول جو

معنی کینونیه - جستجوی لغت در جدول جو

کینونیه
(کَ نی یَ)
فرقه ای از مجوس، ایشان سه اصل اثبات کنند: آتش و آب و خاک، و هر سه را قدیم خوانند و گویندهمه موجودات از اینها صادر شود. (نفایس الفنون)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کینونت
تصویر کینونت
آفرینش، خلقت، پدید آمدن، بودن
فرهنگ فارسی عمید
(مَ مو نی یَ)
گروهی از خوارج عجارده اند که یاران و پیروان میمون بن عمران میباشند. قائل به قدر هستند یعنی افعال بندگان را به قدرت آنان اسناد دهند و میگویند استطاعت مقدم بر فعل است و خداوند خیرخواهد نه شر و معصیت نخواهد چنانچه معتزله گویند. و کودکان کفار در بهشت جای دارند و نکاح نوادۀ پسری و دختری را جایز شمرندو همچنین نکاح برادرزاده و خواهرزاده را. و سورۀ یوسف (ع) را منکرند و آن را افسانه ای بیش نپندارند و گویند قرآن باید از افسانۀ فسق عاری باشد. (از شرح مواقف در آخر الموقف السادس) (از تعریفات جرجانی)
یکی از فرق اسمعیلیه که پیروان عبدالله بن میمون قداح میباشند و این فرقه را نباید با فرقۀ میمونیۀ عجارده که از خوارجند اشتباه کرد. (خاندان نوبختی ص 265)
لغت نامه دهخدا
(کَ ئی یِ)
دهی از دهستان خنج است که در بخش مرکزی شهرستان لار واقع است و 165 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را معادل لباس کتانی کشیشان آورده است. (از دزی ج 2 ص 503)
لغت نامه دهخدا
(کَ سی یَ / سی یِ)
یکی از سه شاخۀ خاندان باوند است که در مازندران حکومت داشتند. کیوسیه از 45 تا 397 هجری قمری فرمانروایی کردند. فرمانروایان این سلسله عبارتند از: 1- باو، از 45 تا 60 هجری قمری 2- سهراب بن باو، از 68 تا 90 هجری قمری 3- مهرمردان بن سهراب که 40 سال حکومت کرد. 4-سرخاب بن مهرمردان که 20 سال حکومت کرد. 5- شروین بن سرخاب که 25 سال حکومت کرد. 6- شهریاربن قارن بن شروین که 28 سال حکومت کرد و پس از او شاپوربن شهریار مدتی کوتاه حکومت کرد. 7- جعفر بن شهریار که در سال 250 هجری قمری درگذشت و 12 سال حکومت کرد. 8- قارن بن شهریار که 30 سال حکومت کرد. 9- رستم بن سرخاب بن قارن که در سال 282 هجری قمری درگذشت و 29 سال حکومت کرد. 10- شروین بن رستم که 35 سال حکومت کرد. 11- شهریاربن شروین که 37 سال حکومت کرد. 12- رستم بن شروین بن رستم، و سلطنت او فقط به وسیلۀ سکه ای که در ’فریم’ به سال 355 هجری قمری ضرب شده مشخص می گردد. پسر او مرزبان، مرزبان نامه و یا نیکی نامه را به زبان طبری تألیف کرده است. 13- دارا فرزند رستم که 8 سال حکومت کرد. 14- شهریاربن دارا که به سال 398 هجری قمری درگذشت و 35 سال حکومت کرد. (از ترجمه مازندران و استرآباد رابینو صص 180- 181). رجوع به همین مأخذ شود
لغت نامه دهخدا
به هندی حب المحلب است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
دهی است از بخش حومه شهرستان یزد، جلگه و معتدل است و 997تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
نسبت است به عینون از قرای بیت المقدس، و عبدالصمد بن محمد عینونی مقدسی محدث منسوب بدانجاست. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(اِ نی یَ)
کشوری قدیم در ساحل غربی آسیای صغیر در ساحل دریا، مابین خلیج های کنونی ازمیر و مندلیا مجاور ’سارد’. یونانیان مهاجر ساکن این ناحیه بودند. شهرهای عمده آن ملیطه، سامس، افسس، کلوفون و کیو است. ایونیان مستعمرات متعددی در دریای اژه و بحر اسود بوجود آوردند. ایونیه در قرن ششم قبل از میلاد بزرگترین مرکز انتشار تمدن یونانیان گردید. نام ’یونان’ که ایرانیان بکشور ’هلاس’ دادند ازنام همین سرزمین مأخوذ است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بین. جدا شدن: بان الشی ٔ بیناً و بیوناً و بینونه، از هم جدا شدن. (از منتهی الارب). جدا شدن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(بَ نو نَ)
نام محلی میان عمان و بحرین و فاصله آن تا بحرین شصت فرسخ است و اصمعی بینونه را در مرزهای یمن از ناحیۀ عمان قرار داده و دیگری بینونه را در سرزمینی بالاتر از عمان متصل به شحر ذکر کرده است. (از معجم البلدان).
- بینونهالدنیا، دهی است در شق بنی سعد. (معجم البلدان) (منتهی الارب).
- بینونهالقصوی، دهی است در شق بنی سعد. (ازمعجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بروایتی منسوب است به قریه ای از قراء بصره که آن را بینون خوانندو بگمان من بعید نیست که منسوب به بینون یا بینونه باشد، که ابوعبداﷲ بینونی بصری بدان منسوب است. (از معجم البلدان). و نیز رجوع به انساب سمعانی میشود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
حین. (اقرب الموارد). هنگام رسیدن. (المنجد) : ینقل المجرد الی وزن افعل لمعان منها الحینونهنحو احصدالزرع، ای حان حصاده. (المنجد). نزدیک شدن. وقت رسیدن. حین. (ناظم الاطباء). رجوع به حین شود
لغت نامه دهخدا
(کَ نِ)
دهی از دهستان پاریز است که در بخش مرکزی شهرستان سیرجان واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
قراحصار لیمونیه به حدود آقشهر ارزنجان، قلعتی است. (نزهه القلوب چ اروپا مقالۀ سوم ص 97)
لغت نامه دهخدا
(اُ نی یَ)
موضعی است از اعمال بغداد و گویند که آن حربی است. (معجم البلدان) ، اخوص العرفج، ای تفطّر بورق
لغت نامه دهخدا
(مُ نِ یِ)
مکانیسین فرانسوی (1793-1857 میلادی) است که ماشین خیاطی را در سال 1825 میلادی اختراع کرده است. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
درختی است. (اقرب الموارد). رجوع به تاج العروس ج 9 ص 348 شود
لغت نامه دهخدا
به لغت مصر ایمارانوطالی است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن شود
لغت نامه دهخدا
(زَ نی یَ)
خمر زیتونیه، منسوب است به ده زیتون (دهی به صعید مصر) یا به ده زیتونه (موضعی به بادیۀ شام). (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
به سریانی مصطکی است. (فهرست مخزن الادویه). نوعی از علک رومی بود، و آن مصطکی بود، از لغت عرب نیست. (ترجمه صیدنه). رجوع به کیا شود
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
نوعی کشتی. (دزی ج 2 ص 434)
لغت نامه دهخدا
(کَ نی یَ)
گروهی از ثنویه که وجود اشیاء را از سه اصول گویند یعنی آب و آتش و خاک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ نی یَ)
گروهی از روافض منسوب به سوی کیسان مختار بن ابوعبیده. (منتهی الارب). طایفه ای از شیعت که ایشان را کیسانیه می خوانند به امامت محمد حنفیه قایل اند و دعوی می کنند که محمد حنفیه در کوه رضوی است به مدینه. (تاریخ قم ص 237). قائل به غیبت محمد بن الحنفیه هستند. (روضات الجنات ص 555). فرقه ای از شیعۀ اصحاب کیسان غلام علی بن ابی طالب علیه السلام، و آنان چهار فرقه بوده اند: مختاریه، اسحاقیه، کربیه و حربیه. (از مفاتیح، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرقه ای از پنج فرقۀ ثانیۀ شیعه باشند. (بیان الادیان). ایشان پس از حسن و حسین (ع) ، محمد بن علی معروف به ابن الحنفیه را امام دانند و گویند او تا گاه ظهور در شعب رضوی پنهان است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از کیسانیه دسته هایی پدید آمده است و همه ایشان در دو چیز با یکدیگر انبازند، نخست آنکه همه قائل به امامت محمد بن حنفیه اند و مختار نیز مردمان را به سوی او می خواند، دیگر آنکه ’بدا’ را در کار خدا روا دانند. (از الفرق بین الفرق بغدادی ترجمه مشکور ص 31). اسم عمومی جمیع فرقی که به امامت محمد بن الحنفیه فرزند دیگر امیرالمؤمنین علی عقیده داشتند به نام کیسان که به قولی لقب محمد بن الحنفیه و به گفتۀ بعضی لقب مختار بن ابی عبید ثقفی که داعی این مذهب بود، و مختار به آن جهت کیسان خوانده شده بود که صاحب شرطۀ او ابوعمرۀ کیسان نام داشته است، و بعضی دیگر کیسان را غلام امیرالمؤمنین علی و شاگرد محمد بن الحنفیه دانسته اند. (خاندان نوبختی ص 262). و رجوع به همین مأخذ و مقالات اشعری ص 18 به بعد و الفرق بین الفرق بغدادی ترجمه مشکور صص 30- 45 و ملل و نحل شهرستانی ص 209 و بیان الادیان ص 158 و557 و تبصره العوام ص 421 و کتاب النقض ص 17 شود
لغت نامه دهخدا
(کَ فی یَ)
کیفیه. حالت و صفت چیزی. (ناظم الاطباء). رجوع به کیفیه و کیفیت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کینونت
تصویر کینونت
پدید آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کانونه
تصویر کانونه
سریانی تازی گشته گلخن آتشدان
فرهنگ لغت هوشیار
باشش بوش، پیدایش آفرینش بودن: همه مراد های هر دو جهانی چون نردبان پایه است بیک مراد و آن کینونه است فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر، آفرینش کون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینونه
تصویر بینونه
جدایی
فرهنگ لغت هوشیار
کیسانیه در فارسی کسانی که محمد بن الحنفیه فرزند دیگر علی (ع) را رهنمود (امام) میدانستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنونی
تصویر کنونی
حالیه و زمان حال، حالایی و کنونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنونی
تصویر کنونی
فعلی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کنونه
تصویر کنونه
حالت
فرهنگ واژه فارسی سره
از شاخه های سلسله ی آل باوندکیوسیه منسوب به کیوس برادر انوشیروان
فرهنگ گویش مازندرانی