جدول جو
جدول جو

معنی کیموس - جستجوی لغت در جدول جو

کیموس
مایعی غلیظ که پس از فعالیت هضم در معده، آماده تحویل به روده ها می شود
تصویری از کیموس
تصویر کیموس
فرهنگ فارسی عمید
کیموس
غذا در معده قبل از آنکه خون گردد، غذائی که در معده پخته و قابل هضم شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
کیموس
مواد غذایی موجود در معده که با ترشحات و عصیر معدی آغشته شده. کیموس کم و بیش حالت مایعی غلیظ را دارد، جمع (ع) کیموسات، استحاله طعام است در معده - بعد از هضم - به جوهری دیگر که ماده ای غلیظ مایل به رنگ زرد باشد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کاموس
تصویر کاموس
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان کوشانی در سپاه افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تیموس
تصویر تیموس
غده ای که در کودکان در بالای قفسه سینه و جلو نای قرار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیلوس
تصویر کیلوس
مایعی شیری رنگ که در اثر جذب مواد غذایی از رودۀ کوچک، در عروق لنفاوی یافت می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیموح
تصویر کیموح
خاک، بلند بر آمده
فرهنگ لغت هوشیار
در زبان های فرنگی پیشوندی است که هزار را می رساند قیلوس لاتینی پختار مواد غذایی داخل معده که با عصیر معدی و دیاستاز های معده آمیخته و مخلوغ شده و بصورت مایعی کمابیش غلیظ در آمده قیلوس
فرهنگ لغت هوشیار
مواد غذایی داخل معده که با شیره معده و دیاستازهای معده آمیخته و مخلوط شده و به صورت مایعی کمابیش غلیظ در آمده، قیلوس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کیوس
تصویر کیوس
(پسرانه)
نام پسر قباد و برادر بزرگ انوشیروان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کیوس
تصویر کیوس
بد دلی، سست گشتن، تنها خوردن، شتابی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مواد غذایی موجود در معده که با ترشحات و عصیر معدی آغشته شده. کیموس کم {بیش حالت مایعی غلیظ را دارد، جمع کیموسات: لبن (شیر)، . . کیموسها بد را براند، استحاله طعاماست در معده بعد از هضم بجوهری دیگر که ماده ای غلیظ مایل برنگ زرد باشد
فرهنگ لغت هوشیار