جدول جو
جدول جو

معنی کیمرس - جستجوی لغت در جدول جو

کیمرس
ذرت است. (تذکرۀ ضریر انطاکی ج 1 ص 284) (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کیارس
تصویر کیارس
(پسرانه)
کیارش، از شخصیتهای شاهنامه، نام دومین پسر کیقباد پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کیموس
تصویر کیموس
مایعی غلیظ که پس از فعالیت هضم در معده، آماده تحویل به روده ها می شود
فرهنگ فارسی عمید
(کَ / کی)
غذا در معده قبل از آنکه خون گردد. (منتهی الارب). به لغت یونانی به معنی دوباره پخته باشد، و آن دویمین طبخی است که غذا در جگر می یابد. (برهان) (آنندراج). بعضی از اهل تحقیق نوشته اند که کیموس آنچه نضج می یابد در جگر و عروق، و آن به صورت رغوه باشد یعنی کف. (آنندراج). کشکابی که در معده از هضم غذا پدید آید، و این لفظ در لغت یونانی به معنی عصیر است. (ناظم الاطباء). از یونانی خومس به معنی سیال و عصاره، در اصطلاح پزشکی مواد غذایی موجود در معده که با ترشحات و عصیر معدی آغشته شده. کیموس کم وبیش حالت مایعی غلیظ را دارد. ج، کیموسات. (فرهنگ فارسی معین). در اصطلاح اطباء طعامی است که در معده گوارده باشد پیش از آنکه منتقل گردد و به خون بدل شود. (از بحر الجواهر، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، استحالۀ طعام است در معده بعد از هضم به جوهری دیگر که مادۀ غلیظ مایل به رنگ زرد باشد. (فرهنگ فارسی معین) ، خلط. (منتهی الارب). ماده. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : این خوردنی کیموس ردی ٔ یا کیموس جید تولید کند یعنی مادۀ بد یا نیک در بدن. (مفاتیح العلوم، از یادداشت مؤلف). لبن... کیموسهای بد را براند و بیماریهای باریک را منفعت دهد. (الابنیه چ دانشگاه ص 279). و هوای تر، تری اندر تن نگاه دارد... لیکن کیموس بلغمی اندر تن گرد آید و هوای خشک ضد این باشد و کیموس صفراوی اندر تن بسیار گردد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قرطم... کیموس سوخته را بیارد. (ذخیرۀخوارزمشاهی، از یادداشت ایضاً). و بیشترین مردمان میوه ها در تابستان و خزان بسیار خورند و اندر تن کیموس پدید آید و گرد آید و اگر زمستان دریابد کیموس بد اندر اندامها و بندگشادها بماند و بفسرد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، از یادداشت مؤلف) ، هریک از چهار طبع. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(کیمْ مَ)
نام طایفه ای از طوایف آریایی. رجوع به تاریخ کرد تألیف رشید یاسمی ص 63 و 65 و 69 و 73 و ایران باستان ص 130 و 195 و197 شود
لغت نامه دهخدا
نام یکی از حکما که در صنعت کیمیا (زرسازی) بحث کرده و به عمل اکسیر تام رسیده است، (از الفهرست ابن الندیم، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ خُ)
غله ای است که آن را گاورس می گویند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اسم رومی جاورس است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
غذا در معده قبل از آنکه خون گردد، غذائی که در معده پخته و قابل هضم شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
مواد غذایی موجود در معده که با ترشحات و عصیر معدی آغشته شده. کیموس کم و بیش حالت مایعی غلیظ را دارد، جمع (ع) کیموسات، استحاله طعام است در معده - بعد از هضم - به جوهری دیگر که ماده ای غلیظ مایل به رنگ زرد باشد
فرهنگ فارسی معین