جدول جو
جدول جو

معنی کیشینف - جستجوی لغت در جدول جو

کیشینف
شهری در اتحاد جماهیر شوروی (سابق) و مرکز مولداوی است و 302000 تن سکنه و کار خانه ذوب فلزات دارد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
سابقه، پیشین، سابق، دیرینه، جمع پیشینگان، کسی که در سال های گذشته بوده و سابقاً می زیسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیشینه
تصویر بیشینه
بیشترین مقدار چیزی، بیشترین مقدار ممکن، حداکثر
فرهنگ فارسی عمید
(کَ فَ)
کی پشین. بنابه قول حمزۀ اصفهانی و مسعودی پسر کیقباد و جد کی لهراسب بوده است. (مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی تألیف معین حاشیۀ ص 322). رجوع به کی پشین شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
مقابل کمینه. (یادداشت مؤلف) ، حداکثر. خانه چرب. دست پر. مقابل حداقل و دست کم. (یادداشت مؤلف). بیشترین مقدار ممکن. ماکزیمم. بزرگترین مقداری که یک کمیت متغیر در شرایط معین میتواند به آن برسد. بعضی ازکمیتهای متغیر بیشینه ندارد مثلاً مساحت مستطیلی که اضلاعش متغیر باشند بیشینه ندارد بلکه میتواند از هر حدی تجاوز کند. از طرف دیگر مساحت مستطیلهایی که محیطشان مقدار ثابت (مثلاً) 20 متر باشد هیچگاه از 25 متر مربع تجاوز نمیکند و وقتی که اضلاع مستطیل برابر یکدیگر شوند (یعنی بصورت مربع درآید) مساحتش 25 متر مربع میشود بیشینۀ مساحت این مستطیلها 25 متر مربع است. (هر مستطیل دیگری که محیطش 20 متر باشد مساحتش از25 متر مربع کمتر است). (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
متدین و دیندار، پیغمبر. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس) ، در زند و پازند، نیرومند و قوی. (از جانسون) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
دیرینه، سابق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیشینه
تصویر بیشینه
حداکثر، دست پر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میشینه
تصویر میشینه
منسوب به میش، گله میش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیشینه
تصویر بیشینه
((بِ نِ یا نَ))
بیشترین مقدار ممکن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
((نِ))
قدیم، دیرینه، نخستین، اولین، سابقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
قدمت، سابقه، سوابق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیشینه
تصویر بیشینه
حداکثر، اکثریت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
خلفيّةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
Antecedent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
antécédent
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
전례
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
سابقہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
öncül
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
mtangulizi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
পূর্ববর্তী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
קודמים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
先例
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
antecedent
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
पूर्ववर्ती
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
pendahulu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
สิ่งที่เกิดขึ้นก่อน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
antecedente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
antecedente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
前事
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
poprzednik
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
попередник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
Vorgänger
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
предшественник
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیشینه
تصویر پیشینه
antecedente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی