جدول جو
جدول جو

معنی کیخسروخان - جستجوی لغت در جدول جو

کیخسروخان
(کَ / کِ خُ رَ / رُو)
از شاعران قرن یازدهم هجری و خواهرزادۀ رستم خان سپهسالار گرجی بود. (فرهنگ سخنوران تألیف خیامپور ص 493). در زمان شاه عباس صفوی به مناصب عالی نایل شد. (از قاموس الاعلام ترکی). با سپاه ازبک جنگهای مردانه کرد و سرانجام به منصب تفنگچی آقاسی گری نایل شد و گاه شعر می گفت. از اوست:
پیش رویش سوختم آخر دل دیوانه را
چون نگه دارد کسی از سوختن پروانه را
چاک می سازم به ناخن سینه چون بینم رخش
چون برآید مهر بگشایند روزن خانه را.
(از تذکرۀ نصرآبادی ص 17).
رجوع به همین مأخذ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ / کِ خُ رَ / رُو مَ)
که مکان و رتبتی بلند چون کیخسرو دارد. که مقام و منزلتی رفیع همانند کیخسرو دارد:
یا گهرهایی که در افسر نشاند افراسیاب
پیش شروانشاه کیخسرومکان افشانده اند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ خُ رَ / رُ نَ / نِ)
کیخسروی. منسوب به کیخسرو. درخور و مناسب کیخسرو:
کیخسروانه جام ز خون سیاوشان
گنج فراسیاب به سیما برافکند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(خُ رَ / رُو)
خسروخان و جمشیدخان هر دو یک تیره از طایفۀ بیراتوند بختیاری اند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 67)
لغت نامه دهخدا