جدول جو
جدول جو

معنی کیت - جستجوی لغت در جدول جو

کیت
کبت و زنبور عسل،
به معنی چند و چه اندازه و چه قدر و از چه جنس،
آشفته و سرگشته و حیران، (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
کیت(کَ تَ / تِ)
چنین. (ناظم الاطباء). رجوع به ’کیت و کیت’ شود
لغت نامه دهخدا
کیت(کَیْ یِ)
زیرک. ج، اکیات. (منتهی الارب) (آنندراج). زیرک و هوشیار و باوقوف. ج، اکیات. (ناظم الاطباء). در اقرب الموارد آمده: اکیات، اکیاس و آن جمعکیّس است نه کیس (کی) و ’تا’ مبدل از ’س’ است
لغت نامه دهخدا
کیت
مرکّب از کی (ادات استفهام) + ت (ضمیر متصل مفعولی و اضافی) کی تو را چه کس تو را:
ور بگیری کیت جستجو کند
نقش با نقاش چون نیرو کند؟
مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 159)
لغت نامه دهخدا
کیت
چند و چه اندازه و چقدر و از چه جنس، قطعات الکترونیکی قابل بارسازی
فرهنگ لغت هوشیار
کیت
از توابع اشکور واقع در منطقه ی تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوت
تصویر کوت
(پسرانه)
نام پسر هزاره سرداران رومی و از یاران خسروپرویز پادشاه ساسانی، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آیت
تصویر آیت
(پسرانه)
آیه، نشانه، شخص برجسته و شاخص، شخص بسیار زیبا رو
فرهنگ نامهای ایرانی
(کَ تَ وَ ذَ تَ)
چنان و چنین. (غیاث) (آنندراج). رجوع به مدخل بعد شود
لغت نامه دهخدا
(کَ تَ وَ کَ تَ / کَ تِ وَکَ تِ)
چنین و چنان. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). چنین و چنان: و کان من الامر کیت و کیت، بود آن چنین و چنان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شهر و بندری در ژاپن به شمال جزیره ’کیوشو’ که 1057000 تن سکنه دارد و یکی از مراکز مهم صنعتی و همچنین صید ماهی است، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
جان، شاعر انگلیسی که به سال 1795 میلادی در ’فینسبوری’ متولد شد و به سال 1821 در ’روم’ درگذشت، او در رشتۀ پزشکی (جراحی) تحصیل می کرد و به علت علاقۀ شدیدی که به شعر داشت تحصیل خود را رها کرد و در سال 1817 در 21سالگی اولین مجموعۀ اشعارش را منتشر ساخت ولی نتوانست در ردیف شعرای معاصر خود قرار گیرد، آثار معروف او ’روی یک گلدان یونانی’ و ’به بلبل’ و ’به پائیز’ است، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
پایتخت کشور جمهوری ’اکوادور’ در امریکای جنوبی است که بر سلسله جبال آند و در ارتفاع 1850 گزی و در دامنۀ آتش فشان ’پیشن شا’ واقع است و 401800 تن سکنه دارد. این شهر دارای دانشگاه و رصدخانه و کتابخانه و کلیسای کهن است. (از لاروس) (از وبستر)
لغت نامه دهخدا
مرغزاری طویل و عریض است که شش فرسنگ در سه فرسنگ مساحت دارد و میان کرج و گرهرود و همدان و ساوه واقع بوده است، رجوع به نزهه القلوب چ گای لیسترنج ج 3 صص 69- 195 و 221 و مدخل قبل شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی از دهستان مهربان است که در بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان واقع است و 650 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را معادل لباس کتانی کشیشان آورده است. (از دزی ج 2 ص 503)
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ)
مرغ سنگ خوار که بیشتر سنگ ریزه خورد. (فرهنگ رشیدی). نام پرنده ای است که بیشتر سنگ ریزه خورد، و آن را سنگخوارک گویند، و در فرهنگها بعد از ’یا’، ’تا’ آورده اند و برهان بعد ’یا’ به جای تای مثناه فوقانی بای موحدۀ تحتانی آورده و گفته مرغی است... (آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به کیبو شود
لغت نامه دهخدا
(سُ کَ)
مرد همیشه خاموش، اسب بازپسین رهان. (منتهی الارب) (آنندراج). اسب پسین باز در مسابقه. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(سِکْ کی)
ایرانی خوزی اهوازی از قریۀ دورق از علمای نحو و لغت عرب و معروف به صلاح. پدر ابن السکیت، یعقوب. سکیت معرفت کامل به عربیت و علوم عربیه داشت. و او در شعر بر پسر خود برتری داشت و پسر او یعقوب در نحو بر او مقدم بود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سِکْ کی / سُ)
مرد پیوسته خاموش. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (آنندراج) (دهار)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بکیتا. اعیان و اشراف. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیت
تصویر بیت
خانه، سرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیت
تصویر آیت
نشانه، علامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژیت
تصویر ژیت
فرانسوی خوابگاه، بستر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیت
تصویر دیت
دیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیت و ذیت
تصویر کیت و ذیت
چنان و چنین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیترا
تصویر کیترا
از سریانی کتیرا زولزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکیت
تصویر سکیت
سراپا خاموش همیشه خاموش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیت
تصویر زیت
روغن نباتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلیت
تصویر کلیت
همگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کمیت
تصویر کمیت
چندی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آیت
تصویر آیت
نشان، نشانه، نشانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نیت
تصویر نیت
آهنگ، خواست، خواسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کات
تصویر کات
برش، قطع، کات (Cut) در هنگام فیلمبرداری به فرمانی از سوی کارگردان یا افراد مرتبط برای قطع کار دوربین صدا و بازی معمولا پس از برداشت کامل نما یا عدم رضایت کارگردان از نماهای فیلمبرداری شده گفته می شود،
کات در تدوین فیلم به معنی انتقال از نمایی به نمای دیگر برای اندازه سازی نما به لحاظ زمانی مکانی و حرکتی که با بریدن (Cutting) بخشهایی از نگاتیوهای برداشت شده و چسباندن (Joining) آنها به هم حاصل میشود.
تغییر ناگهانی از نمایی به نمای دیگر و عمل برش زدن فیلم در روی میز تدوین،
، کات به عنوان یکی از ابزارهای اصلی در دست کارگردان و تدوین گر، نقش بسیار مهمی در روایت داستان و خلق احساسات مختلف در مخاطب دارد.
فرهنگ واژه فارسی سره
توله ی سگ سانان
فرهنگ گویش مازندرانی