ظرف شیر و ماست، تغار ماست سزا، جزا، مکافات، سنگی که بر سر دیوار برج یا قلعه می گذاشتند که وقتی دشمن نزدیک شود بر سرش بزنند کیفر بردن: به سزای عمل خود رسیدن کیفر دادن: سزای عمل کسی را دادن
ظرف شیر و ماست، تغار ماست سزا، جزا، مکافات، سنگی که بر سر دیوار برج یا قلعه می گذاشتند که وقتی دشمن نزدیک شود بر سرش بزنند کیفر بردن: به سزای عمل خود رسیدن کیفر دادن: سزای عمل کسی را دادن
نوعی تختۀ نازک متشکل از خاک اره و ضایعات چوبی که در نجاری به کار می رود، الیافی که در صنعت به کار می رود، لیف، در علم زیست شناسی مواد سلولزی موجود در مواد غذایی که هضم نمی شوند ولی حرکات اندام گوارشی را تنظیم می کنند
نوعی تختۀ نازک متشکل از خاک اره و ضایعات چوبی که در نجاری به کار می رود، الیافی که در صنعت به کار می رود، لیف، در علم زیست شناسی مواد سلولزی موجود در مواد غذایی که هضم نمی شوند ولی حرکات اندام گوارشی را تنظیم می کنند
قاضی شیخ کبیر، معاصر شاه اسماعیل صفوی و سلطان سلیم عثمانی، و مدت پنجاه سال قاضی ماضی الحکم اردبیل بود و طبیب حاذق آن ملک و افتاء و تدریس آن دیار نیز به او متعلق بود. در جنگ شاه اسماعیل با سلطان سلیم اسیر سلطان سلیم گشت و با آنکه پادشاه عثمانی حکم به کشتن همه داد او را بخشید و پس از چندی عهده دار ضبط حلب و شام و مصر گردید. وی تاریخ دوران سلطان سلیم را نوشته و تاریخ ابن خلکان را ترجمه نموده است. (از مجالس النفائس ص 396 و 397) و رجوع به مجالس النفائس شود لقبی بود که مجلس شورای ملی در جلسۀ سه شنبه 31 خرداد 1338 برای رضا شاه پهلوی تصویب کرد
قاضی شیخ کبیر، معاصر شاه اسماعیل صفوی و سلطان سلیم عثمانی، و مدت پنجاه سال قاضی ماضی الحکم اردبیل بود و طبیب حاذق آن ملک و افتاء و تدریس آن دیار نیز به او متعلق بود. در جنگ شاه اسماعیل با سلطان سلیم اسیر سلطان سلیم گشت و با آنکه پادشاه عثمانی حکم به کشتن همه داد او را بخشید و پس از چندی عهده دار ضبط حلب و شام و مصر گردید. وی تاریخ دوران سلطان سلیم را نوشته و تاریخ ابن خلکان را ترجمه نموده است. (از مجالس النفائس ص 396 و 397) و رجوع به مجالس النفائس شود لقبی بود که مجلس شورای ملی در جلسۀ سه شنبه 31 خرداد 1338 برای رضا شاه پهلوی تصویب کرد
به یونانی تیبریس، رودی در ایتالیا که از رم عبور کرده وارد دریای تیره نین میشود و طول آن 403 هزارگز است، (از لاروس)، رجوع به اعلام تاریخ قدیم فوستل دوکلانژ و ناظم الاطباء ذیل تیبریس و فرهنگ ایران باستان ص 205 و قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه تیبره شود
به یونانی تیبریس، رودی در ایتالیا که از رم عبور کرده وارد دریای تیره نین میشود و طول آن 403 هزارگز است، (از لاروس)، رجوع به اعلام تاریخ قدیم فوستل دوکلانژ و ناظم الاطباء ذیل تیبریس و فرهنگ ایران باستان ص 205 و قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه تیبره شود
قصبۀ مرکز بخش و همچنین دهستان کلیبر از شهرستان اهر است. در 24 هزارگزی شمال اهر در انتهای جادۀ شوسۀ اهر به کلیبر واقع است. مختصات جغرافیایی آن به شرح زیر است: طول 30 درجه و 47 دقیقه، عرض 46 درجه و 5 دقیقه و 38 ثانیه. اختلاف ساعت با تهران 17 دقیقه و 32 ثانیه یعنی 12 ظهر کلیبر ساعت 12 و 17 دقیقه و 32 ثانیۀ تهران است. کوهستانی و گرمسیر است و 1829 تن سکنه دارد. آب از رود خانه کلیبر و دو رشته چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
قصبۀ مرکز بخش و همچنین دهستان کلیبر از شهرستان اهر است. در 24 هزارگزی شمال اهر در انتهای جادۀ شوسۀ اهر به کلیبر واقع است. مختصات جغرافیایی آن به شرح زیر است: طول 30 درجه و 47 دقیقه، عرض 46 درجه و 5 دقیقه و 38 ثانیه. اختلاف ساعت با تهران 17 دقیقه و 32 ثانیه یعنی 12 ظهر کلیبر ساعت 12 و 17 دقیقه و 32 ثانیۀ تهران است. کوهستانی و گرمسیر است و 1829 تن سکنه دارد. آب از رود خانه کلیبر و دو رشته چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
یکی از بخشهای پنجگانه شهرستان اهر است. این بخش یکی از مهمترین و حاصلخیزترین بخشهای شهرستان اهر و در قسمت شمالی قره داغ و کنار مرز ایران و شوروی (سابق) واقع است. حدود آن به شرح زیر است: از طرف شمال به رود خانه ارس و بخش خداآفرین و از جنوب به بخش مرکزی اهر و از مشرق به بخش هوراند ورود خانه درآورد و از مغرب به بخش ورزقان محدود است. منطقۀ این بخش کوهستانی و خوش آب و هواست، فقط شمال و شمال شرقی کنار رود خانه ارس و درآورد گرمسیر است و ایلهای حاجی علیلو و چلیپانلو در فصل زمستان ازقشلاقهای آنجا استفاده می کنند و در قسمت مغرب و شمال غربی نیز جنگل وجود دارد. محصول عمده این بخش غلات و برنج و پنبه و گردو و سردرختی و انار و انجیر و به است و زغال عمده آذربایجان شرقی از جنگلهای این بخش تهیه می گردد. اکثر قراء این بخش در کوهستان واقع است و از چشمه سارها و رود خانه محلی استفاده می کنند. مهمترین رودخانه های آن عبارت است از رود خانه کلیبر، درآورد، سلین چای، گوی آغاج، آلجیا. این بخش از چهار دهستان تشکیل شده است که عبارتند از دهستان کلیبر با47 آبادی و 7693 تن سکنه، دهستان حسن آباد با 40 آبادی و 7546 تن سکنه، دهستان میشه پاره با 28 آبادی و 5692 تن سکنه و دهستان گرمادوز با 136 آبادی و قشلاق و17490تن سکنه. بنابراین بخش کلیبر از چهار دهستان و251 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل می شود و جمعیت آن در حدود 38421 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) یکی از دهستانهای چهارگانه بخش کلیبر شهرستان اهر است. این دهستان در شمال شهرستان اهر واقع است و از شمال به دهستان کیوان و از جنوب به دهستان حومه اهر و ازمشرق به دهستانهای دیکله و گرمادوز و از مغرب به دهستان میشه پاره محدود است. آب قری و آبادیهای تابع از رودخانه کلیبر و رودخانه های محلی و چشمه ها تأمین می شود. مرکز دهستان قصبۀ کلیبر است و از 47 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل می شود و در حدود 7693 تن سکنه دارد. آبادیهای مهم آن عبارتند از: قبادلو، نوجه ده سفلی، یوزبنده، پیغان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
یکی از بخشهای پنجگانه شهرستان اهر است. این بخش یکی از مهمترین و حاصلخیزترین بخشهای شهرستان اهر و در قسمت شمالی قره داغ و کنار مرز ایران و شوروی (سابق) واقع است. حدود آن به شرح زیر است: از طرف شمال به رود خانه ارس و بخش خداآفرین و از جنوب به بخش مرکزی اهر و از مشرق به بخش هوراند ورود خانه درآورد و از مغرب به بخش ورزقان محدود است. منطقۀ این بخش کوهستانی و خوش آب و هواست، فقط شمال و شمال شرقی کنار رود خانه ارس و درآورد گرمسیر است و ایلهای حاجی علیلو و چلیپانلو در فصل زمستان ازقشلاقهای آنجا استفاده می کنند و در قسمت مغرب و شمال غربی نیز جنگل وجود دارد. محصول عمده این بخش غلات و برنج و پنبه و گردو و سردرختی و انار و انجیر و به است و زغال عمده آذربایجان شرقی از جنگلهای این بخش تهیه می گردد. اکثر قراء این بخش در کوهستان واقع است و از چشمه سارها و رود خانه محلی استفاده می کنند. مهمترین رودخانه های آن عبارت است از رود خانه کلیبر، درآورد، سلین چای، گوی آغاج، آلجیا. این بخش از چهار دهستان تشکیل شده است که عبارتند از دهستان کلیبر با47 آبادی و 7693 تن سکنه، دهستان حسن آباد با 40 آبادی و 7546 تن سکنه، دهستان میشه پاره با 28 آبادی و 5692 تن سکنه و دهستان گرمادوز با 136 آبادی و قشلاق و17490تن سکنه. بنابراین بخش کلیبر از چهار دهستان و251 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل می شود و جمعیت آن در حدود 38421 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) یکی از دهستانهای چهارگانه بخش کلیبر شهرستان اهر است. این دهستان در شمال شهرستان اهر واقع است و از شمال به دهستان کیوان و از جنوب به دهستان حومه اهر و ازمشرق به دهستانهای دیکله و گرمادوز و از مغرب به دهستان میشه پاره محدود است. آب قری و آبادیهای تابع از رودخانه کلیبر و رودخانه های محلی و چشمه ها تأمین می شود. مرکز دهستان قصبۀ کلیبر است و از 47 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل می شود و در حدود 7693 تن سکنه دارد. آبادیهای مهم آن عبارتند از: قبادلو، نوجه ده سفلی، یوزبنده، پیغان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
تیبر اول، دومین امپراتور روم. وی پسر لی وی و پسرخواندۀ اوگوست بود و بسال 42 قبل از میلاد متولد شد و در سال 14 میلادی به امپراتوری روم رسید و در سال 37 بعد از میلاد درگذشت. او مردی قابل ولی بی رحم و بدگمان بود. (از لاروس). رجوع به یشتها ص 409، تیبریوس و قاموس الاعلام ترکی شود . سوم، آپسی مار امپراتور روم شرقی (698-705 میلادی). (از لاروس)
تیبر اول، دومین امپراتور روم. وی پسر لی وی و پسرخواندۀ اوگوست بود و بسال 42 قبل از میلاد متولد شد و در سال 14 میلادی به امپراتوری روم رسید و در سال 37 بعد از میلاد درگذشت. او مردی قابل ولی بی رحم و بدگمان بود. (از لاروس). رجوع به یشتها ص 409، تیبریوس و قاموس الاعلام ترکی شود . سوم، آپسی مار امپراتور روم شرقی (698-705 میلادی). (از لاروس)
نام ناحیتی است بر هشت منزلی مدینه از راه شام (این نام بر خود ولایت نیز اطلاق میشود) و در این ناحیت بزمان قدیم هفت قلعه و مزارع و نخلستان وجود داشت که بسال هفتم هجری قمری بدست پیغمبر اسلام گشوده شد. اسامی قلاع مزبور بدین قرار بودند: حصن ناعم (در این حصن قتل مسعود بن مسلمه اتفاق افتاد) ، قموص حصن ابی الحقیق، حصن الشق، حصن النطاه، حصن السلالم، حصن الوطیح، حصن الکتیبه. اما لفظ خیبر عبری است و بمعنی قلعه است. از آنجا که در خیبر هفت قلعه بوده است گاهی آنرا خیابر نیز می نامند. چون خیبر گشوده شد اهالی آن خدمت رسول خدا رسیدند و گفتند ما را علم در نگاهداری ساختمان و حفظ و نگهداری نخلهاست اولی آن است که حفظ آنها را بما بسپاری پیغمبر آنها را بر قسمتی از خرما و زرع عاملی داد و گفت اقرکم ما اقرکم اﷲ. چون خلافت بعمررسید خیبریان بفحشاء دست یازیدند و به آزار مسلمانان قیام کردند پس او آنها را بشام کوچ داد و خیبر را بین آنانی قسمت کرد که پس از گشوده شدن پیغمبر سهمی از خیبر را به آنها داده بود و در این تقسیم زنان پیغمبر را نیز بی نصیب نگذارد. بین عربان خیبر به شهر تب خیز مشهور است چنانکه در این شعر آمده: قلت لحمی خیبر استعدی هاک عیانی ماجهدی وجدی و باکری بصالب و ورد اعانک الله علی ذا الجند. (از معجم البلدان). راست گفتی که آن حصار بلند خیبرستی و میر ما حیدر. فرخی. راست گفتی نبرده حیدر بود بازگشته بنصرت از خیبر. فرخی. از آن مشهور شیر نر که اندر بدر و در خیبر هوا از چشم خون بارید در صمصام خندانش. ناصرخسرو. گردن بطاعت نز گزافه داد عمر و عنترش برخوان اگرنه بیهشی آثار فتح خیبرش. ناصرخسرو. حیدر کزو رسید وز فخر او ازقیروان به چین خبر خیبر. ناصرخسرو. لاجرم خیبر خزران بگشاد ذوالفقار کف رخشان اسد. خاقانی. کرده عیسی نامی از بالای کعبه خیبری و اندرومشتی یهودی رنگ فتان آمده. خاقانی. زود بینام از جلال کعبۀ مریم صفت خیبر وارون عیسی گرد ویران آمده. خاقانی. - در خیبر، در بزرگ قلعۀ خیبر که علی بن ابیطالب طبق قول مشهور بر کتف نهاد و همه لشکر بر آن از خندق بگذشتند. (از شرفنامۀ منیری). - غزوۀ خیبر، جنگ خیبر. - فتح خیبر، فتحی که مسلمانان را از گشودن خیبر حاصل شد. - ، کنایه از کار بزرگ. کنایه از انجام دادن کار دشوار. - قلعۀخیبر، حصن خیبر: زورآزمای قلعۀ خیبر که بند او در یکدگر شکست ببازوی لافتی. سعدی. - گشایندۀ در خیبر، کنایه از حضرت علی بن ابی طالب است که در جنگ خیبر مشهور است او دروازۀ بزرگ قلعه را بلند کرد و بر کتف گذارد تا لشکریان از آن بگذرند: ای گشایندۀ در خیبر قران بی گشایشهای خوبت خیبر است. ناصرخسرو (دیوان چ دانشگاه ص 35). - یوم خیبر، غزوۀ خیبر. جنگ خیبر. (از مجمع الامثال میدانی)
نام ناحیتی است بر هشت منزلی مدینه از راه شام (این نام بر خود ولایت نیز اطلاق میشود) و در این ناحیت بزمان قدیم هفت قلعه و مزارع و نخلستان وجود داشت که بسال هفتم هجری قمری بدست پیغمبر اسلام گشوده شد. اسامی قلاع مزبور بدین قرار بودند: حصن ناعم (در این حصن قتل مسعود بن مسلمه اتفاق افتاد) ، قموص حصن ابی الحقیق، حصن الشق، حصن النطاه، حصن السلالم، حصن الوطیح، حصن الکتیبه. اما لفظ خیبر عبری است و بمعنی قلعه است. از آنجا که در خیبر هفت قلعه بوده است گاهی آنرا خیابر نیز می نامند. چون خیبر گشوده شد اهالی آن خدمت رسول خدا رسیدند و گفتند ما را علم در نگاهداری ساختمان و حفظ و نگهداری نخلهاست اولی آن است که حفظ آنها را بما بسپاری پیغمبر آنها را بر قسمتی از خرما و زرع عاملی داد و گفت اقرکم ما اقرکم اﷲ. چون خلافت بعمررسید خیبریان بفحشاء دست یازیدند و به آزار مسلمانان قیام کردند پس او آنها را بشام کوچ داد و خیبر را بین آنانی قسمت کرد که پس از گشوده شدن پیغمبر سهمی از خیبر را به آنها داده بود و در این تقسیم زنان پیغمبر را نیز بی نصیب نگذارد. بین عربان خیبر به شهر تب خیز مشهور است چنانکه در این شعر آمده: قلت لحمی خیبر استعدی هاک عیانی ماجهدی وجدی و باکری بصالب و ورد اعانک الله علی ذا الجند. (از معجم البلدان). راست گفتی که آن حصار بلند خیبرستی و میر ما حیدر. فرخی. راست گفتی نبرده حیدر بود بازگشته بنصرت از خیبر. فرخی. از آن مشهور شیر نر که اندر بدر و در خیبر هوا از چشم خون بارید در صمصام خندانش. ناصرخسرو. گردن بطاعت نز گزافه داد عمر و عنترش برخوان اگرنه بیهشی آثار فتح خیبرش. ناصرخسرو. حیدر کزو رسید وز فخر او ازقیروان به چین خبر خیبر. ناصرخسرو. لاجرم خیبر خزران بگشاد ذوالفقار کف رخشان اسد. خاقانی. کرده عیسی نامی از بالای کعبه خیبری و اندرومشتی یهودی رنگ فتان آمده. خاقانی. زود بینام از جلال کعبۀ مریم صفت خیبر وارون عیسی گرد ویران آمده. خاقانی. - در خیبر، در بزرگ قلعۀ خیبر که علی بن ابیطالب طبق قول مشهور بر کتف نهاد و همه لشکر بر آن از خندق بگذشتند. (از شرفنامۀ منیری). - غزوۀ خیبر، جنگ خیبر. - فتح خیبر، فتحی که مسلمانان را از گشودن خیبر حاصل شد. - ، کنایه از کار بزرگ. کنایه از انجام دادن کار دشوار. - قلعۀخیبر، حصن خیبر: زورآزمای قلعۀ خیبر که بند او در یکدگر شکست ببازوی لافتی. سعدی. - گشایندۀ در خیبر، کنایه از حضرت علی بن ابی طالب است که در جنگ خیبر مشهور است او دروازۀ بزرگ قلعه را بلند کرد و بر کتف گذارد تا لشکریان از آن بگذرند: ای گشایندۀ در خیبر قران بی گشایشهای خوبت خیبر است. ناصرخسرو (دیوان چ دانشگاه ص 35). - یوم خیبر، غزوۀ خیبر. جنگ خیبر. (از مجمع الامثال میدانی)
نام ولایتی است در هند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 161). نام ولایتی است در هندوستان. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). در فرهنگ رشیدی ’کهیر’ (به فتح کاف و کسر ها) ، نام ولایتی است از هند. (حاشیۀ برهان چ معین) : شه گیتی ز غزنی تاختن برد بر افغانان و بر گبران کهبر. عنصری (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 161)
نام ولایتی است در هند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 161). نام ولایتی است در هندوستان. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). در فرهنگ رشیدی ’کهیر’ (به فتح کاف و کسر ها) ، نام ولایتی است از هند. (حاشیۀ برهان چ معین) : شه گیتی ز غزنی تاختن برد بر افغانان و بر گبران کهبر. عنصری (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 161)
درختی است از تیره پروانه واران از دسته گل ابریشمی ها که ارتفاعش بین 5 تا 15 متر میشود و حداکثر قطرش تا 60 سانتیمتر میرسد. این درخت در نواحی گرم (افریقای شمالی تمام نواحی سودان هندوستان و جنوب ایران) میروید. پوست ساقه آن قهوه یی رنگ و دارای شکافهای طولی نسبه عمیق است. برگها یش دو مرتبه شانه یی بطول 5 تا 9 و بعرض 4 تا 5، 4 سانتیمتر است و شامل خارها یی در محل اتصال بساقه میباشد. گلهای آن زیبا معطر و برنگ زرد گوگردی است کرت سلم قرظ خرنوب مصری. توضیح صمغ مترشح از این گیاه را اقاقیا نیز نامند
درختی است از تیره پروانه واران از دسته گل ابریشمی ها که ارتفاعش بین 5 تا 15 متر میشود و حداکثر قطرش تا 60 سانتیمتر میرسد. این درخت در نواحی گرم (افریقای شمالی تمام نواحی سودان هندوستان و جنوب ایران) میروید. پوست ساقه آن قهوه یی رنگ و دارای شکافهای طولی نسبه عمیق است. برگها یش دو مرتبه شانه یی بطول 5 تا 9 و بعرض 4 تا 5، 4 سانتیمتر است و شامل خارها یی در محل اتصال بساقه میباشد. گلهای آن زیبا معطر و برنگ زرد گوگردی است کرت سلم قرظ خرنوب مصری. توضیح صمغ مترشح از این گیاه را اقاقیا نیز نامند