جدول جو
جدول جو

معنی کیاوکیه - جستجوی لغت در جدول جو

کیاوکیه
به سریانی مصطکی است. (فهرست مخزن الادویه). نوعی از علک رومی بود، و آن مصطکی بود، از لغت عرب نیست. (ترجمه صیدنه). رجوع به کیا شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کراویه
تصویر کراویه
کراویا، گیاهی چتری با گل های سفید و تخمی شبیه زیره که مصرف دارویی دارد، شاه زیره، زیره رومی، کرویا، قرنباد
فرهنگ فارسی عمید
(کُ یَیْ کیَ)
مصغر کیکه. تخم مرغ کوچک. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کَ کی یَ / کیَ)
کیکه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به کیکه شود
لغت نامه دهخدا
(کَ کی)
جمع واژۀ کیکه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به کیکه شود
لغت نامه دهخدا
یکی از دو پسر فولادوند که از شریفترین خاندانهای دیلم بود و ماکان از اعقاب همین کیاکی بوده است. رجوع به تاریخ بیهق ص 93 شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی از دهستان کوهپایه است که در بخش آبیک شهرستان قزوین واقع است و 122 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نام محلی کنار راه خرم آباد به دزفول میان اسفندری و ویسیان در 581100 متری تهران
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
جمع واژۀ وکاء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به وکاء شود
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
دهی است از دهستان میان آب (بلوک عنافجه) بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 35000گزی شمال خاوری اهواز و 13000گزی خاور راه آهن (کنار دز). سکنۀ آن 430 تن. آب آن از رود خانه دز و راه آن در تابستان اتومبیل رو است. تپۀ مرتفع و مدوری به نام یشان ارمن وجود دارد که آثار قدیمه در آن مشاهده می شود. ساکنین ازطایفۀ عنافجه هستند. یکاویۀ 2 و 3 جزء این آبادی منظور گردیده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
قسمی بازیچۀ کودکان در امریکا، و آن جغجغه ای است که از لاک سنگ پشت کنند و سر دستۀ آن صورت سر ماری باشد، (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(کَیْ یا لی یَ)
از فرق شیعۀ اصحاب احمد بن کیال که مدعی رسالت و قائمی بوده و مقاله ای مخلوط از مطالب علمی و آراء دینی خود داشته واز این مقاله تصنیفاتی به عربی و فارسی در دست مردم وجود داشته است. (از خاندان نوبختی اقبال ص 262)
لغت نامه دهخدا
(کَ سی یَ / سی یِ)
یکی از سه شاخۀ خاندان باوند است که در مازندران حکومت داشتند. کیوسیه از 45 تا 397 هجری قمری فرمانروایی کردند. فرمانروایان این سلسله عبارتند از: 1- باو، از 45 تا 60 هجری قمری 2- سهراب بن باو، از 68 تا 90 هجری قمری 3- مهرمردان بن سهراب که 40 سال حکومت کرد. 4-سرخاب بن مهرمردان که 20 سال حکومت کرد. 5- شروین بن سرخاب که 25 سال حکومت کرد. 6- شهریاربن قارن بن شروین که 28 سال حکومت کرد و پس از او شاپوربن شهریار مدتی کوتاه حکومت کرد. 7- جعفر بن شهریار که در سال 250 هجری قمری درگذشت و 12 سال حکومت کرد. 8- قارن بن شهریار که 30 سال حکومت کرد. 9- رستم بن سرخاب بن قارن که در سال 282 هجری قمری درگذشت و 29 سال حکومت کرد. 10- شروین بن رستم که 35 سال حکومت کرد. 11- شهریاربن شروین که 37 سال حکومت کرد. 12- رستم بن شروین بن رستم، و سلطنت او فقط به وسیلۀ سکه ای که در ’فریم’ به سال 355 هجری قمری ضرب شده مشخص می گردد. پسر او مرزبان، مرزبان نامه و یا نیکی نامه را به زبان طبری تألیف کرده است. 13- دارا فرزند رستم که 8 سال حکومت کرد. 14- شهریاربن دارا که به سال 398 هجری قمری درگذشت و 35 سال حکومت کرد. (از ترجمه مازندران و استرآباد رابینو صص 180- 181). رجوع به همین مأخذ شود
لغت نامه دهخدا
(کُ یَ)
پست بالا. (منتهی الارب). کوتاه بالا. (ناظم الاطباء). کوتاه قد. قصیر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(؟ کی یَ)
فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد (ع). (الفهرست ابن الندیم از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
کاکو. (آنندراج). کاکوی. به زبان اهل بلخ به معنی برادر است. (لباب الانساب ج 2 ص 23). رجوع به کاکو شود
لغت نامه دهخدا
اسم یونانی سویق است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(کَ نی یَ)
فرقه ای از مجوس، ایشان سه اصل اثبات کنند: آتش و آب و خاک، و هر سه را قدیم خوانند و گویندهمه موجودات از اینها صادر شود. (نفایس الفنون)
لغت نامه دهخدا
(کَ فی یَ)
کیفیه. حالت و صفت چیزی. (ناظم الاطباء). رجوع به کیفیه و کیفیت شود
لغت نامه دهخدا
پیروان احمد کیال که خود را فرستاده خدا می دانسته و نوشته ای نیز داشته که آمیزه ای از دانش و دین بوده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاویه
تصویر کلاویه
فرانسوی شستی زبانزد خنیا شستی ارگ یا پیانو
فرهنگ لغت هوشیار
گونه ای زیره که بنام زیره سیاه یا زیره سیاه کرمانی موسوم و دارا ریشه های متورم است و در افغانستان و بلوچستان بفراوانی میروید. از دانه هایش بمنظور معطر کردن اغذیه استفاده میکنند و بعلاوه دارا خاصیت باد شکن و از بین بردن نفخ های روده مقوی و قاعده آور و مدر است کرویه کراویه قرنباد زیره سیاه زیره کرمانی با سلیقون از حمیون فادرونی کمون رومی تقرد تقده قاروا شاه زیره تقر قرنفار کمون فرنگی کراویه صحرایی قرامن کیمیونی قردمانا کراویه بری کراویه دشتی تخم توخره قرطمانا کراویه رومی کراویه جبلی. یا کراویا بری. یا کروایاء جبلی. یا کراویاء دشتی. یا کراویاء رومی. یا کراویا صحرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاکویه
تصویر کاکویه
برادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاویه
تصویر کلاویه
((کِ یِ))
شستی ارگ و پیانو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاکویه
تصویر کاکویه
((یَ))
برادر مادر، دایی
فرهنگ فارسی معین
از شاخه های سلسله ی آل باوندکیوسیه منسوب به کیوس برادر انوشیروان
فرهنگ گویش مازندرانی
چه کسی با چه کسی؟، کی با کی؟
فرهنگ گویش مازندرانی