- کژمژ
- خمیده و ناراست، کج وکوله
معنی کژمژ - جستجوی لغت در جدول جو
- کژمژ
- خمیده و ناراست
- کژمژ ((کَ مَ))
- کج، ناراست، پیچیده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کجی نا درستی نا همواری: (لیک چندان زیب دارد کژمژی دندان او کان نیابی در هزاران کوکب گردون گذار)، (سنائی)
بادی که کج وزد باد مخالف نکباء (التفهیم)
مگس بزرگ سبز رنگ خرمگس کونکاون
خرمگس، نوعی مگس درشت با خرطومی کوتاه و برجسته که در جاهای مرطوب تخم گذاری می کند
کسی که زبانش لکنت دارد و نمی تواند درست حرف بزند، کودکی که به تازگی سخن گفتن را یاد گرفته است، برای مثال طفل چهل روزۀ کژمژزبان / پیر چهل ساله بر او درس خوان (نظامی۱ - ۳۶)
کودکی که تازه بسخن آمده و زبانش روان نشده: (طفل چهل روزه کژمژ زبان پیر چهل ساله برش درس خوان)، (نظامی)