جدول جو
جدول جو

معنی کپی - جستجوی لغت در جدول جو

کپی
بوزینه، نوعی میمون کوچک دم دار با ران های بی مو و سرخ رنگ که در آسیا و افریقا زیست می کند، انتر، بوزنه، بوزنینه، پوزینه، پهنانه، مهنانه، کبی، گپی، قرد، برای مثال شیری که پیل بشکند از بیم تیغ تو / اندر ولایت تو چو کپی رود ستان (فرخی - ۳۳۰)
تصویری از کپی
تصویر کپی
فرهنگ فارسی عمید
کپی
تصویری که به وسیلۀ دستگاه فتوکپی از نسخۀ اصلی گرفته می شود، آنچه عیناً از از نوشتۀ دیگر رونویسی می شود، تصویری که از روی تصویر دیگر ترسیم می شود، کنایه از کاملاً شبیه کسی یا چیزی
تصویری از کپی
تصویر کپی
فرهنگ فارسی عمید
کپی
کلاه لبه دار سفری
تصویری از کپی
تصویر کپی
فرهنگ فارسی عمید
کپی
(کَ / کَپْ پی)
میمون. بوزینه. ابوزنه. بوزنه. حمدونه. (یادداشت مؤلف). قرد. (ترجمان القرآن). میمون را گویند عموماً و میمون سیاه راخصوصاً و به زبان علمی هند نیز میمون را کپی می گویند و آن جانوری است شبیه به آدمی. (برهان). میمون و بوزنه را گویند و کب بمعنی دهان است چون بوزنه نخود وامثال آن را در درون دهن نگاه می دارد به پارسی این نام یافته. (آنندراج). میمون را گویند و به زبان علمی اهل هند نیز میمون را کپی گویند. (فرهنگ جهانگیری). هجرس. قشّه. خنزوان. (منتهی الارب) :
شب زمستان بود کپی سرد یافت
کرمکی شب تاب ناگاهی بتافت
کپیان آتش همی پنداشتند
پشتۀ هیزم بدو برداشتند.
رودکی.
چون به در حصار رسید (پیغمبر صلوات الله علیه) جهودان در ببستند فرمود که ای کپیان و خوکان چگونه است حکم خدای عز و جل. (ترجمه طبری بلعمی).
شیری که پیل بشکند، از بیم تیغ تو
اندر ولایت تو چو کپی رود، ستان.
فرخی.
ز کپی در جهان ناپارساتر
ز سگ رسواتر و زو بی بهاتر.
(ویس و رامین).
همه مردمش را فزون از شمار
از آن کپیان برده و پیشکار.
(گرشاسب نامه).
بر هر دو بیشه یکی برزکوه
بر آن کوه کپی فراوان گروه.
(گرشاسب نامه).
صورت طمع کآفت بشرست
کپی سگ دم است و گربه سرست.
حکیم سنائی (از آنندراج).
کپی و کپوک صفت خرسرست
مسخ چو کپی و چو کپوک غر.
سوزنی.
کپی همه آن کند که مردم
پیداست در آب تیره انجم.
نظامی.
ز نااهلان همان بینی در آن بند
که دید آن ساده مرغ از کپیی چند.
نظامی.
گفت شوهر کیست آن ای روسپی
که به بالای تو آمد ای کپی.
مولوی.
چون نباشی راست می دان که چپی
هست پیدا نعرۀ شیر از کپی.
مولوی.
ایشان را از صورت آدمی بگردانید و به هیئت خوک و کپی کرد. (ترجمه اعثم کوفی ص 114). در آن وادی نگاه کردم، همه وادی پر از قرده و خنازیر بود یعنی پر از کپی و خوک، ترسیدم از آن حال. (تفسیر ابوالفتوح) ، میمون سیاه. (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء).
- شیر کپی، این ترکیب بر ددی اطلاق شده است که در زمان خسروپرویز به کوهی در ترکستان پدید آمده بود و سرانجام بدست بهرام چوبینه کشته شد و داستان وی در شاهنامه آمده است. (ج 9 چ بروخیم صص 2805- 2811) :
ورا شیر کپی همی خواندند
ز رنجش همه بوم درماندند.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
کپی
(کَ)
محله ای در ناحیت آمل. (ترجمه سفرنامۀ مازندران رابینو ص 153)
لغت نامه دهخدا
کپی
فرانسوی کلاه لبه دار رونوشت از نوشته، رونگاشت از نگاره میمون (مطلقا) بوزینه قرده: (در آن وادی نگاه کردم همه وادی پر از قرده و خنازیر بود یعنی پر از کپی و خوک ترسیدم از آن حال) (تفسیر ابو اتلفنج)، میمون سیاه (خصوصا)
فرهنگ لغت هوشیار
کپی
((کُ))
تصویری که از روی مدرک یا سند اصلی بگیرند، فتوکپی، روگرفت، رونوشت (واژه فرهنگستان)
تصویری از کپی
تصویر کپی
فرهنگ فارسی معین
کپی
روگرفت
تصویری از کپی
تصویر کپی
فرهنگ واژه فارسی سره
کپی
رونوشت، کپیه، مسوده، نسخه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کپی کار
تصویر کپی کار
کارگردان کپی کار به کارگردانی اطلاق می شود که در آثارش، به نحوی از آثار قبلی یا معروف الهام گرفته و این الهام به صورت غیرمستقیم یا مستقیم در اثر خود نمایان شده است. این اصطلاح به طور منفی به کارگردانانی اشاره می کند که به جای ایجاد چیزی جدید و خلاقانه، از ایده ها، داستان ها، یا استایل های دیگران استفاده کرده اند و این استفاده به طور چشمگیری از آثار اصلی و معروف معین می شود.
این اصطلاح معمولاً به صورت منفی و تحت الفظی به کار می رود و بیانگر عدم نوآوری و خلاقیت بالای کارگردان است. اگرچه ممکن است برخی از کارگردانان در ترکیب و استفاده از مواردی از آثار قبلی به عنوان تأثیر، نهایتاً یک آثار جدید و متفاوت را ایجاد کنند، اما زمانی که این تأثیر به شدت و مشهود باشد، آنها ممکن است به عنوان کارگزار کپی کار تحت الفظی شناخته شوند.
در اصطلاح معاصر، این مفهوم بیشتر در بررسی های نقدی و تحلیل های فیلم و سینما به کار می رود و می تواند احتمالاً تأثیری منفی بر شهرت و اعتبار یک کارگردان داشته باشد، زیرا به جای نوآوری، برخوردهای تکراری و کپی کار از ایده ها و استایل های دیگران نشان می دهد.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از کپی رایت
تصویر کپی رایت
حق امتیاز (Copyright) یا حق کپی رایت به حقوقی اشاره دارد که به صورت خودکار برای خلق و انتشار اثرهای ادبی، هنری، موسیقی، فیلم، نرم افزارها و سایر ابداعات تولیدی در نظر گرفته می شود. این حق به موجودیت خلاقانه این اثر اعطا می شود و به او اجازه می دهد که کنترل کپی و استفاده از آن اثر را داشته باشد. از دیدگاه قانونی، حق امتیاز یکی از حقوق مالکیت فکری است که به طور اتوماتیک و از زمان خلق اثر، به مولف (یا خالق) اعطا می شود.
ویژگی ها و مفاهیم اصلی حق امتیاز:
1. حق کپی : حق مولف برای کپی کردن، تکثیر و توزیع اثر خود به تنهایی یا به صورت مشترک با دیگران.
2. حق تغییر : حق مولف برای تغییر، تجدید و بازسازی اثر خود.
3. حق عمومی کردن : حق مولف برای عمومی کردن و اجازه دادن به دیگران برای استفاده از اثر خود.
4. حق اجرای عمومی : حق مولف برای اجازه دادن به دیگران برای اجرای عمومی و پخش اثر خود.
5. حق اشتغال به کسب و کار : حق مولف برای استفاده از اثر خود به عنوان مبنای کسب و کار.
کاربردهای حق امتیاز:
- فیلم و سینما : حق امتیاز برای فیلم ها و سینما از اهمیت بسیاری برخوردار است، زیرا به مولفان (کارگردانان، نویسندگان، تهیه کنندگان) اجازه می دهد که از آثار خلاقانه خود درآمدزایی کنند و کنترل استفاده از آن را داشته باشند.
- موسیقی : حق امتیاز در صنعت موسیقی به خوانندگان، ترانه سراها و تهیه کنندگان اجازه می دهد که از اثرات خلاقانه خود استفاده کنند و درآمدزایی کنند.
- نرم افزارها : در صنعت نرم افزارها، حق امتیاز برای توسعه دهندگان و شرکت های نرم افزاری اهمیت زیادی دارد تا از زحمات خلاقانه خود استفاده کنند و حقوق خود را حفظ کنند.
حقوق مالکیت فکری:
حق امتیاز به عنوان بخشی از حقوق مالکیت فکری (Intellectual Property Rights) شناخته می شود و در بسیاری از کشورها تحت قوانین و مقررات خاصی که حفاظت از حقوق خلاقانه را تضمین می کنند، قرار دارد. این حقوق به مولفان اجازه می دهند تا از تلاش های خلاقانه خود استفاده کنند و به عنوان پاداش، به آنها اجازه می دهند که از آنها به عنوان یک منبع درآمد بهره مند شوند.
حق قانونی و انحصاری هر هنرمند یا گروهی از هنرمندان، برای کنترل و مراقبت از، استفاده از هر اثر ادبی، موسیقیایی، سینمایی یا هنری دیگر در دوره زمانی محدود و مشخص. در مورد فیلم ها معمولا آنها به نام تهیه کننده یا تهیه کنندگانشان ثبت می شوند، گاهی بخش هایی از انها برای مثال، تصنیف ها به نام سازنده شان نیز ثبت می شوند. هرگونه استفاده از یک اثر منوط به اجازه کتبی از صاحب حق امتیاز است.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از کپیه
تصویر کپیه
کپی، تصویری که به وسیلۀ دستگاه فتوکپی از نسخۀ اصلی گرفته می شود، آنچه عیناً از از نوشتۀ دیگر رونویسی می شود، تصویری که از روی تصویر دیگر ترسیم می شود، کاملاً شبیه کسی یا چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کپیدن
تصویر کپیدن
خوابیدن، خفتن، ربودن
فرهنگ فارسی عمید
(کُ یِ)
تصویری که از روی تصویر دیگر نقاشی کنند، شبیه کامل چیزی. عین چیزی، رونوشت. مسوده. (فرهنگ فارسی معین).
- کاغذ کپیه، کاغذی نازک و آلوده به مرکب مخصوص که با آن هنگام نوشتن نوشته را از کاغذی به کاغذ دیگر منتقل کنند
لغت نامه دهخدا
تصویری از کپیدن
تصویر کپیدن
خوابیدن، خفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کپی یر
تصویر کپی یر
فرانسوی رو نویسی، رو نگاری
فرهنگ لغت هوشیار
کاپیتان (فرمانده متصرفات پرتغالی را در خلیج فارس بدین عنوان میخواندند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کپیه
تصویر کپیه
تصویری که از روی تصویر دیگر نقاشی کنند
فرهنگ لغت هوشیار
حق انحصاری پدیدآورنده اثر برای بهره برداری مادی و معنوی از اثر ادبی، هنری یا صنعتی خود، حق نشر (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کپیه
تصویر کپیه
((کُ یِ))
رونوشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کپیدن
تصویر کپیدن
((کَ دَ))
خفتن، خوابیدن، ربودن، دزدیدن
فرهنگ فارسی معین
رونوشت، کپی، مسوده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از کپی کردن
تصویر کپی کردن
Clone, Copy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کپی کردن
تصویر کپی کردن
cloner, copier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آبدزدک
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی واقع در منطقه ی آمل، تنبل، لش، پیر، قدیمی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از کپی کردن
تصویر کپی کردن
clonar, copiar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کپی کردن
تصویر کپی کردن
klonen, kopieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کپی کردن
تصویر کپی کردن
klonować, kopiować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کپی کردن
تصویر کپی کردن
клонировать , копировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کپی کردن
تصویر کپی کردن
клонувати , копіювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کپی کردن
تصویر کپی کردن
clonar, copiar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کپی کردن
تصویر کپی کردن
clonare, copiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کپی کردن
تصویر کپی کردن
klonen, kopiëren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کپی کردن
تصویر کپی کردن
नकल करना , नकल करना
دیکشنری فارسی به هندی