جدول جو
جدول جو

معنی کوچون - جستجوی لغت در جدول جو

کوچون
دهی از دهستان دراگاه که در بخش سعادت شهرستان بندرعباس واقع است و 130 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کولون
تصویر کولون
قولون، قسمتی از رودۀ بزرگ که شامل سه بخش صعودی، افقی و نزولی است
فرهنگ فارسی عمید
کوچنده، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، در حال کوچیدن، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان دلاور است که در بخش دستیاری شهرستان چاه بهار واقع است و 250 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
شهری است (به ناحیت کرمان) میان سیرگان و بم. جایی سردسیرو هوای درست و آبادان و با نعمت بسیار و آبهای روان و مردم بسیار. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 128)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
دهی از دهستان قیلاب که در بخش اندیمشک شهرستان دزفول واقع است و 350 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
در یادداشتی به خط مرحوم دهخدا این کلمه معادل ’ساسردس’ فرانسوی آمده، و ’ساسردس’ در فرهنگهای فرانسوی، مقام کشیشی، کاهنی، کشیشی، قسوست، قسیسیت، قسوسیت و کهنوت معنی شده است: یک کوهون و همچنین یکی از بن لاوی آمد در آن جایگه، (ترجمه دیاتسارون ص 224، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، بود در روزگار هیرودیس ملک یهودا یکی کوهون، نام او زکریا، (ترجمه دیاتسارون ص 6، از یادداشت ایضاً)، ناگاه در یک روز چون جامۀ شیوۀ کوهونان پوشید، (ترجمه دیاتسارون ص 28، از یادداشت ایضاً)، و رجوع به کوهن شود
لغت نامه دهخدا
سال بوزینه که پیچی ئیل باشد، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
پسر اوکتای قاآن بن چنگیز، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، اوکتای بمناسبت علاقه ای که به کوچو پسر سوم خود داشت، او را در ایام حیات ولیعهد خویش قرار داد، ولی کوچو قبل از فوت پدر درگذشت و اوکتای پسر او شیرامون را که طفلی خردسال بود به این مقام برگزید، (از تاریخ مغول اقبال ص 151)، رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 حاشیۀ ص 206 شود
لغت نامه دهخدا
ورقه ای بها دار منضم بورقه ای اصلی که هنگام پرداخت منافع آنرا جدا کنند، سهم، ورقه جیره بندی (قند شکر و غیره) برش
فرهنگ لغت هوشیار
بچه ها
فرهنگ گویش مازندرانی