- کوپله
- حباب، طاقی ساخته شده از گل که در ایام سرور به کار می رود
معنی کوپله - جستجوی لغت در جدول جو
- کوپله
- قفل: بر مستراح کوپله سازیده است بر مستراح کوپله کاشیده (کاشنیده دهخدا) است ک
- کوپله
- موی فرق سر، کاکل
- کوپله ((پَ لِ یا لَ))
- شکوفه و بهاره درخت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هدهد، پرنده ای خاکی رنگ، کوچک تر از کبوتر با خال های زرد، سیاه و سفید که روی سرش دسته ای پر به شکل تاج یا شانه دارد، در خوش خبری به او مثل می زنند، پوپو، شانه سر، مرغ سلیمان، پوپ، شانه به سر، بوبک، پوپش، بوبو، شانه سرک، بوبویه، پوپک، بوبه، بدبدک، پوپؤک
قفل: بر مستراح کوپله سازیده است بر مستراح کوپله کاشیده (کاشنیده دهخدا) است ک
شانه سر
موی میان سر کاکل
کوله بار و کوله پشتی
کج، خمیده مثلاً کج وکوله
املای دیگر واژۀ کپه، روی هم انباشته
ویژگی نوعی اتومبیل کوچک دو در و سقف دار
ویژگی نوعی کالسکۀ سقف دار
هر یک از اتاق های مخصوص مسافر در قطار
ویژگی نوعی کالسکۀ سقف دار
هر یک از اتاق های مخصوص مسافر در قطار
نوعی واگن که جای نشستن مسافر است
فرانسوی جفت شکوفه و بهار درخت، اقحوان اکحوان: الاقحوان کوبل
خمیده منحنی کج. یا کج و کوله. کج و معوج