جدول جو
جدول جو

معنی کوهیج - جستجوی لغت در جدول جو

کوهیج
به معنی کوهج است که آلوی کوهی باشد، و به عربی زعرور خوانند، (برهان)، زالزالک، که به تازی زعرور گویند، (ناظم الاطباء)، کوهج، کویج، کویژ، کوهیک (کوهی)، آلوی کوهی، زعرور، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
کوهیج
آلوی کوهی زعرور
تصویری از کوهیج
تصویر کوهیج
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوهین
تصویر کوهین
(پسرانه)
منسوب به کوه، نام گیاهی که ریشه آن مانند ریشه نی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کویج
تصویر کویج
زالزالک، درخت کوچکی از تیرۀ گل سرخی با گل های سفید و شاخه های خاردار، میوۀ این درخت که شبیه ازگیل اما کوچک تر و زرد رنگ و دارای هستۀ سخت است و در اوایل پاییز می رسد، کوهج، کویژ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوهج
تصویر کوهج
زالزالک، درخت کوچکی از تیرۀ گل سرخی با گل های سفید و شاخه های خاردار، میوۀ این درخت که شبیه ازگیل اما کوچک تر و زرد رنگ و دارای هستۀ سخت است و در اوایل پاییز می رسد، کویج، کویژ
فرهنگ فارسی عمید
دهی از دهستان قلعه دره سی که در بخش حومه شهرستان ماکو واقع است و 172 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان ژاوه رود که در بخش رزاب شهرستان سنندج واقع است و 350 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
منسوب به کوه، کوهی، جبلی، (فرهنگ فارسی معین)،
گیاهی است که بیخ آن به بیخ نی می ماند و در زمین شیارکرده بسیار است، (برهان) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین)، کوهم، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
قصبۀ مرکز دهستان قاقازان است که در بخش ضیأآباد شهرستان قزوین و در بیست هزارگزی شمال غربی ضیأآباد و سر راه شوسۀ قزوین به رشت واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 922 تن سکنه دارد. دارای بهداری و دهداری و ژاندارمری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی از دهستان تفرش است که در بخش طرخوران شهرستان اراک واقع است و 620 تن سکنه دارد، غاری به نام علی خورنده در کوه مجاور این ده وجود دارد که جالب توجه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)، از دیه های طبرش است، (تاریخ قم ص 139)
دهی از دهستان خدابنده لو است که در بخش قروۀ شهرستان سنندج واقع است و 500 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
مقابل دشتی، جبلی، منسوب به کوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوهج
تصویر کوهج
آلوی کوهی زعرور
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به کوه کوهی جبلی، گیاهی است که بیخ آن به بیخ نی میماند و در زمین شیار کرده بسیار است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کویج
تصویر کویج
آلوی کوهی زعرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوهج
تصویر کوهج
((هِ))
زالزالک، آلوی کوهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
Mountain
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
montagneux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
산악의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
পাহাড়ি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
ภูเขา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
milima
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
dağlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
山の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
山地的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
הררי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
górski
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
gunung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
पहाड़ी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
bergachtig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
montuoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
montañoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
гірський
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
горный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
bergig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
montanhoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
پہاڑی
دیکشنری فارسی به اردو