جدول جو
جدول جو

معنی کوهم - جستجوی لغت در جدول جو

کوهم
(هَِ)
با ثانی مجهول و کسر ثالث که ها باشد، لیکن به طریق خفا بیان باید کرد چنانکه مسمای ’ها’ بفعل آید و به سکون میم، گیاهی است که آن در زمین شیار کرده می باشد و بیخ و ریشه آن به نی می ماند. (برهان) (آنندراج). با های غیرملفوظ گیاهی که بیخ و ریشه آن مانند نی می باشد و در زمین شیار کرده می روید. (ناظم الاطباء). رجوع به کوهین شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توهم
تصویر توهم
وهم داشتن، گمان بردن، به گمان افتادن، خیال و گمان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوهه
تصویر کوهه
تل، پشته، بلندی و برآمدگی چیزی، برآمدگی جلو و عقب زین اسب، موج آب، نهیب، حمله، برای مثال چو در معرکه برکشم تیغ تیز / به کوهه کنم کوه را سنگ ریز (نظامی۵ - ۷۹۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوهج
تصویر کوهج
زالزالک، درخت کوچکی از تیرۀ گل سرخی با گل های سفید و شاخه های خاردار، میوۀ این درخت که شبیه ازگیل اما کوچک تر و زرد رنگ و دارای هستۀ سخت است و در اوایل پاییز می رسد، کویج، کویژ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کومه
تصویر کومه
پناهگاه کوچکی که فالیزبانان و شکارچیان با شاخ و برگ درختان در بیابان برای خود درست می کنند، کریچ، کرچه، کریچه، گریچ، کازه
آبکامه، نان خورشی که از شیر و ماست و بعضی چیزهای دیگر درست کنند، گندم یا جو یا نان خشک که در آب یا شیر یا ماست بخیسانند و داروهایی نیز به آن بیفزایند و بعد در آفتاب خشک کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موهم
تصویر موهم
در وهم اندازنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کومه
تصویر کومه
تودۀ خاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توهم
تصویر توهم
گمان بردن، در وهم انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
مقابل دشتی، جبلی، منسوب به کوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوهه
تصویر کوهه
زین اسب، موج آب و بمعنی نهیب و حمله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوهج
تصویر کوهج
آلوی کوهی زعرور
فرهنگ لغت هوشیار
کپه خاک جامه ای که از نی و علف سازند و پالیزبانان در آن نشینند و محافظت پالیزو زراعت کنند و گاهی نیز صیادان در آن کمین نمایند، آلونک کپر کلبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کولم
تصویر کولم
فلفل سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
در وهم و غلط اندازنده و برده و برنده خیال را به چیزی که قصد آن نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوهم
تصویر نوهم
نهم: (اندامهای مفرده سیزده اندام است یکی استخوان و دیگر پوست و سدیگر گوشت... و هشتم رباطات... و نوهم... اغشیه) (هدایه االمتعلمین. چا. دکترمتینی. 16)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موهم
تصویر موهم
((هِ))
به وهم افکننده، به شک اندازنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کومه
تصویر کومه
((مِ))
آلونک، کلبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوهه
تصویر کوهه
((هَ یا هِ))
کوهان شتر، ارتفاع و بلندی هر چیز، موج آب، نهیب و حمله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توهم
تصویر توهم
((تَ وَ هُّ))
گمان بردن، پنداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوهج
تصویر کوهج
((هِ))
زالزالک، آلوی کوهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوهه
تصویر کوهه
آذی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توهم
تصویر توهم
Figment, Hallucination
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
Mountain
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
горный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توهم
تصویر توهم
fantasia, alucinação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از توهم
تصویر توهم
幻觉
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
гірський
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از توهم
تصویر توهم
wytwór, halucynacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
bergig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از توهم
تصویر توهم
вигадка , галюцинація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
górski
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از توهم
تصویر توهم
Einbildung, Halluzination
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از توهم
تصویر توهم
вымысел , галлюцинация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
montanhoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از توهم
تصویر توهم
fantasia, allucinazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی