- کوهرنگ (پسرانه)
- نام دره و رودخانه ای در زردکوه بختیاری
معنی کوهرنگ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کرند، اسبی که رنگ آن میان زرد و بور باشد، کرن، کرنگ، کران
آنچه که رنگش نیکو باشد، هر چه که دارای ظاهری آراسته و مطبوع باشد
سفید، پاکیزه، لطیف، رنگ پاک و پاکیزه
چوبی باشد که گازران بدان جامه را کوبند بعنی دقاقی کنند مدقه
ناظر امور لشکری ایران، مرز بان صاحب سرحد، حاکم فرماندار: کنارنگ یا پهلوان هر که هست همه داد جویند با زیر دست، شحنه
عمل کندن کوه
پاک پاکیزه نظیف
حالتی که به سبب اختلال در شبکیۀ چشم عارض می شود و شخص قادر به دیدن یک یا چند رنگ نیست
حاکم، والی، مرزبان، برای مثال کنارنگ با پهلوان هر که هست / همه داد جویید با زیردست (فردوسی - ۷/۱۲۸)
ویژگی چیزی که دارای رنگ طبیعی است و به طریق مصنوعی رنگ نشده باشد، برای مثال رخم از خون چو لالۀ خودرنگ / اشکم از غم چو لؤلؤ شهوار (انوری - ۱۹۲)
Colorblindness
daltonismo
Farbenblindheit
daltonizm
дальтонизм
дальтонізм
daltonismo
daltonisme
daltonismo
kleurenblindheid
रंगान्धता
buta warna
עיוורון צבעים
renk körlüğü
upofu wa rangi