- کوهج
- زالزالک، درخت کوچکی از تیرۀ گل سرخی با گل های سفید و شاخه های خاردار، میوۀ این درخت که شبیه ازگیل اما کوچک تر و زرد رنگ و دارای هستۀ سخت است و در اوایل پاییز می رسد، کویج، کویژ
معنی کوهج - جستجوی لغت در جدول جو
- کوهج
- آلوی کوهی زعرور
- کوهج ((هِ))
- زالزالک، آلوی کوهی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خارخاسک
افروختگی آتش، پخش بوی خوش، درخشیدن گوهر
تل، پشته، بلندی و برآمدگی چیزی، برآمدگی جلو و عقب زین اسب، موج آب، نهیب، حمله، برای مثال چو در معرکه برکشم تیغ تیز / به کوهه کنم کوه را سنگ ریز (نظامی۵ - ۷۹۴)
زالزالک، درخت کوچکی از تیرۀ گل سرخی با گل های سفید و شاخه های خاردار، میوۀ این درخت که شبیه ازگیل اما کوچک تر و زرد رنگ و دارای هستۀ سخت است و در اوایل پاییز می رسد، کوهج، کویژ
پارسی تازی گشته کوسه: مرد پارسی تازی گشته کوسه: ماهی کوسه، جمع کواسج
آلوی کوهی زعرور
آلوی کوهی زعرور
مقابل دشتی، جبلی، منسوب به کوه
زین اسب، موج آب و بمعنی نهیب و حمله
پارسی تازی گشته کونج شاهین شکاری شونیز سیاهدانه
مردی که فقط چانه اش مو داشته باشد و گونه هایش بی مو باشد، کوسه،
در علم زیست شناسی نوعی ماهی بزرگ با دندان های تیز و آرواره های قوی و بدنی پوشیده از فلس که بسیار سریع و تهاجمی عمل می کند، کوسه ماهی
در علم زیست شناسی نوعی ماهی بزرگ با دندان های تیز و آرواره های قوی و بدنی پوشیده از فلس که بسیار سریع و تهاجمی عمل می کند، کوسه ماهی
Mountain
montanhoso
bergig
górski
горный
гірський
montañoso
montagneux
montuoso
bergachtig
पहाड़ी
gunung
milima
ภูเขา