جدول جو
جدول جو

معنی کوهج - جستجوی لغت در جدول جو

کوهج
زالزالک، درخت کوچکی از تیرۀ گل سرخی با گل های سفید و شاخه های خاردار، میوۀ این درخت که شبیه ازگیل اما کوچک تر و زرد رنگ و دارای هستۀ سخت است و در اوایل پاییز می رسد، کویج، کویژ
تصویری از کوهج
تصویر کوهج
فرهنگ فارسی عمید
کوهج
(هَِ)
آلوی کوهی را گویند و به عربی زعرور خوانند و درخت آن را عوسج می گویند. (برهان) (آنندراج). زالزالک و کیل کوهی که به تازی زعرور و درخت آن را عوسج گویند. (ناظم الاطباء). در مخزن الادویه ’کوهنج’ اسم فارسی زعرور است... ’کوهی’ و ’کوهیج’ به فارسی زعرور جبلی است. ’کویج’ و ’کویژ’ اسم فارسی زعرور احمر بستانی است، و نزد بعضی کویژ به زای فارسی به معنی مطلق زعرور است. در تحفۀ حکیم مؤمن ’کویج’، اسم فارسی زعرور است ظاهراً اصل کلمه کوهیج، کوهیک (= کوهی، جبلی) و صفت است و کویج و کوهج مخفف آن است. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به کوهیج شود
لغت نامه دهخدا
کوهج
(جِ)
دهی از دهستان حومه بخش بستک که در شهرستان لار واقع است و 1136 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
کوهج
آلوی کوهی زعرور
تصویری از کوهج
تصویر کوهج
فرهنگ لغت هوشیار
کوهج
((هِ))
زالزالک، آلوی کوهی
تصویری از کوهج
تصویر کوهج
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوسج
تصویر کوسج
مردی که فقط چانه اش مو داشته باشد و گونه هایش بی مو باشد، کوسه،
در علم زیست شناسی نوعی ماهی بزرگ با دندان های تیز و آرواره های قوی و بدنی پوشیده از فلس که بسیار سریع و تهاجمی عمل می کند، کوسه ماهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوهه
تصویر کوهه
تل، پشته، بلندی و برآمدگی چیزی، برآمدگی جلو و عقب زین اسب، موج آب، نهیب، حمله، برای مثال چو در معرکه برکشم تیغ تیز / به کوهه کنم کوه را سنگ ریز (نظامی۵ - ۷۹۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کویج
تصویر کویج
زالزالک، درخت کوچکی از تیرۀ گل سرخی با گل های سفید و شاخه های خاردار، میوۀ این درخت که شبیه ازگیل اما کوچک تر و زرد رنگ و دارای هستۀ سخت است و در اوایل پاییز می رسد، کوهج، کویژ
فرهنگ فارسی عمید
(شَ / شِ هََ)
شکوهنج. حسک. خسک. خارخسک. حمص الامیر. (یادداشت مؤلف). خسک است. (منتهی الارب). اسم معرب خسک است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کونج
تصویر کونج
پارسی تازی گشته کونج شاهین شکاری شونیز سیاهدانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکوهج
تصویر سکوهج
خارخاسک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توهج
تصویر توهج
افروختگی آتش، پخش بوی خوش، درخشیدن گوهر
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته کوسه: مرد پارسی تازی گشته کوسه: ماهی کوسه، جمع کواسج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کویج
تصویر کویج
آلوی کوهی زعرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوهیج
تصویر کوهیج
آلوی کوهی زعرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
مقابل دشتی، جبلی، منسوب به کوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوهه
تصویر کوهه
زین اسب، موج آب و بمعنی نهیب و حمله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوهه
تصویر کوهه
((هَ یا هِ))
کوهان شتر، ارتفاع و بلندی هر چیز، موج آب، نهیب و حمله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوهه
تصویر کوهه
آذی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
Mountain
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
montagneux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
bergig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
górski
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
горный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
гірський
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
montañoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
montanhoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
montuoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
bergachtig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
पहाड़ी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
gunung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
산악의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
הררי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
山地的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
山の
دیکشنری فارسی به ژاپنی