جدول جو
جدول جو

معنی کولاک - جستجوی لغت در جدول جو

کولاک
طوفان، جریان شدید هوا، باد سخت و تند، تندباد، توفان، دومان
موج دریا
تصویری از کولاک
تصویر کولاک
فرهنگ فارسی عمید
کولاک
به معنی دویم کولاب است که موجۀ عظیم باشد، (برهان)، به معنی کلاک یعنی موج بزرگ نوشته شده، (از آنندراج)، همان کلاک یعنی موج بزرگ، (فرهنگ رشیدی)، موجۀ عظیم، (ناظم الاطباء)، بعضی به معنی طوفان گفته اند، (فرهنگ رشیدی)، افادۀ معنی طوفان نیز می کند، (آنندراج)، در گیلان طوفان دریا را گویند، (حاشیۀ برهان چ معین)، تلاطم امواج دریا، (فرهنگ فارسی معین)، طوفان دریا، طوفان دریایی، انقلاب در دریا، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، باد و برف، (ناظم الاطباء)، طوفان برف و باد، انقلاب در هوا، دمه، دمق، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
کولاک
ترکی کوهاک از کوهه (موج دریا) موج بزرگ، تلاطم امواج دریا. بمعنی کلاک یعنی موج بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
کولاک
طوفان دریا، موج شدید و بزرگ
تصویری از کولاک
تصویر کولاک
فرهنگ فارسی معین
کولاک
بوران، توفان، موج، شاهکار، کارشایان، معرکه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کولاب
تصویر کولاب
آبگیر، تالاب، استخر، مرداب، کول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لولاک
تصویر لولاک
اگر نبودی تو، اشاره به حدیث قدسی خطاب به پیغمبر اسلام، برای مثال «لولاک، لمّا خلقت الافلاک» ( اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی کردم)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کولار
تصویر کولار
کوله خس، گیاهی چندساله با برگ های بیضی نوک تیز و گل های کوچک سبز رنگ که ساقۀ زیرزمینی و ریشۀ آن مصرف دارویی دارد، جز، جیز، چوشت، کول، کول کیش
فرهنگ فارسی عمید
(کو / کَ)
گیاه بردی و علف. (منتهی الارب). گیاه بردی و واحد آن کولانه است. (از اقرب الموارد). گیاه بردی. (ناظم الاطباء) ، گیاهی است مانند بردی که در آب روید. (منتهی الارب). و رجوع به مدخل قبل شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
مرکّب از: لو + لا + ک ضمیر، اگر نبودی تو.
- خواجۀ لولاک یا سید لولاک، رسول اکرم صلوات اﷲ علیه و اشاره است به حدیث قدسی که خدای تعالی خطاب به او علیه السلام فرموده است: ’لولاک لما خلقت الافلاک’، اگر تو نبودی آسمانها نیافریدمی:
تنش محرم تخت افلاک بود
سرش صاحب تاج لولاک بود.
نظامی.
ترا عز لولاک تمکین بس است
ثنای تو طه و یس بس است.
سعدی.
خواجۀ لولاک و سلطان رسل
مقتداو رهنمای جزء و کل.
؟
لغت نامه دهخدا
(لَ / لُو)
انجیر قرمز است که در پایان فصل میرسد (در تداول گناباد خراسان)
لغت نامه دهخدا
(لَ کَسِ)
دهی از دهستان کسلیان، بخش سوادکوه شهرستان شاهی، واقعدر هشت هزارگزی خاوری زیرآب. کوهستانی، معتدل، مرطوب و مالاریائی. دارای 50 تن سکنه. آب آن از چشمه و رودکسلیان. محصول آنجا برنج و غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
موج بزرگ، (بهار عجم) :
محتشم گر بحر غم گولاک خواهد زد چنین
سیل اشک ما ز ماهی تا به مه خواهد رسید،
محتشم،
اما صحیح کلمه کولاک است، رجوع به کولاک شود
لغت نامه دهخدا
نام ولایتی است از مضافات بدخشان که آن را ختلان گویند، (برهان چ کلکته ص 619)، نام ولایتی از ملک بدخشان که ختلان نیز گویند، (ناظم الاطباء)، ظاهراً مصحف کولان شهرکی پاکیزه در حدود ترک از ناحیتی به ماوراءالنهر، (از حاشیۀ برهان چ معین)، و رجوع به کولان شود
نام شهری و مدینه ای هم بوده است، (برهان چ کلکته ص 619)، نام شهری، (ناظم الاطباء)، ظاهراً مصحف کولان است، (حاشیۀ برهان چ معین)، و رجوع به مادۀ قبل و کولان شود
لغت نامه دهخدا
استخر و تالاب را گویند، (برهان) (ناظم الاطباء)، به معنی آبگیر و استخر و تالاب که آب ایستاده باشد زیرا که کول، گوی را گویند که در آن آب جمع آید و بایستد و آن را کیلو نیز گویند، (انجمن آرا) : باقعه، مرغ برحذر که از ترس آنکه شکار گردد بر آبشخور فرودنیاید و از کولابها آب خورد، (منتهی الارب)، جلس، کولاب در دشت، (منتهی الارب)، موجۀ عظیم را نیز گفته اند، (برهان) (از ناظم الاطباء)، و رجوع به کولاک شود
لغت نامه دهخدا
حلوایی است که آن را لا بر لای گویند، (آنندراج)، قسمی از حلوا، (ناظم الاطباء)، و رجوع به کولانج و گولانج شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان موگوئی که در بخش آخورۀ شهرستان فریدن واقع است و 145 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(کَ وَ)
گیاهی است که در آب روید و از آن حصیر بافند. (از برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گیاهی است که در آب روید و از آن بوریا سازند. (فرهنگ رشیدی). اسل. اسل کولان. سمار. سخونوس. نی بوریا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مدخل بعد شود
لغت نامه دهخدا
(کَ وَ)
نام شهری است به ماوراءالنهر. (منتهی الارب). ناحیتی خرد است (از خلج و به مسلمانی پیوسته و اندر او کشت و برز است. (حدود العالم چ دانشگاه ص 81). شهرکی است پاکیزه در حدود بلاد ترک از ناحیه ای به ماورأالنهر. (از معجم البلدان از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بیلوار که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 425 تن سکنه دارد، تپه ای از آثار ابنیۀ قدیم در این ده وجود دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان مرکزی شهرستان سراوان است و 110 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
کولیک بزرگ و کولیک کوچک کوههایی است که خط سرحدی ایران و عراق از آنجا عبور می کند، رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان صص 38-40 شود
لغت نامه دهخدا
نام کوهی به گیلان که همیشه از برف مستور است، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اُ کَ)
اولالک . جمع واژۀ اسم اشارۀ تاک . (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کولک
تصویر کولک
کدویی که زنان پنبه رشتنی را در آن نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تازی گشته کلا بنگرید به کلا درختی است از تیره پنیر کیان و از دسته استرکو لیاسه که بومی نواحی استوایی قاره افریقا است. ارتفاع گونه های مختلف این درخت بین 15 تا 20 متر است. برگها یش معمولا ساده و متناوب و در برخی گونه ها مجتمع است (بین 5 تا 15 برگ بطور فراهم جمع میشوند)، سطح فوقانی پهنک برگ آنها شفاف ولی سطح تحتانی برنگ سبز روشن است. گلها این گیاه معمولا بر روی شاخه های جوان (2 یا 3 یا 4 ساله) ظاهر میشوند و بندرت شاخه های مسن گل دار میگردند. مادگی گیاه شامل 5 تا 6 بر چه آزاد است که در هر برچه 5 تا 16 تخمچه قرار دارد. میوه آنها شامل 2 تا 6 فولیکول گردو بیضوی است و در درون آنها 5 تا 6 دانه موجود است. دانه های درون میوه بین 8 تا 15 گرم وزن دارند. دانه کلا شامل 3، 2 درصد کافئین و 2 تئو برومین و 6، 1 درصد تانن و 58 درصد مواد چرب است جوزالزنج درخت قهوه سودانی جوز کولا. جامه ای پشمین که شبانان پوشند
فرهنگ لغت هوشیار
دشتی که در آن ابدا زراعت نشده صحرای لم یزرع. چوب دراز سر کجی که چوگان آنرا بهر میوه ای که دست نرسد اندازند و شاخه را بزیر کشند و میوه را بچینند. دشت و صحرایی که مطلقاً در آن زراعت نشده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کولان
تصویر کولان
فرانسوی تازی گشته کبک آمریکایی از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کولاب
تصویر کولاب
آبگیر استخر تالاب. استخر و تالاب را گویند، آبگیر
فرهنگ لغت هوشیار
موج بزرگ: محتشم گر بحر غم گولاک خواهد زد چنین سیل اشک ما ز ماهی تابمه خواهد رسید. (محتشم)، طوفان
فرهنگ لغت هوشیار
بر گرفته از سروای: لو لاک لما خلقت الافلاک اگر نبودی تو سپهران را نمی آفریدم اگر نبودی تو. توضیح ماخوذ از آیه حدیث قدسی خطاب به پیغمبراسلام ص: لولاک لما خلقت الافلاک. (اگر تو نبودی من فلکها را نمی آفریدم: ترا عز لو لاک تمکین بس است ثنای تو طه ویس بس است. (سعدی) یا خواجه (سید) لولاک. پیغمبر اسلام ص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کولاب
تصویر کولاب
آبگیر، استخر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلاک
تصویر کلاک
((کُ))
تهی، میان خالی
فرهنگ فارسی معین
کویر، بیابان
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع کسلیان قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی