جدول جو
جدول جو

معنی کوبخی - جستجوی لغت در جدول جو

کوبخی
(بَ)
کوبجی. (ناظم الاطباء). رجوع به کوبجی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِ)
کوبخی. بزرگوار و مرد نامور. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
با کلمات دیگر ترکیب و معنی حاصل مصدری از آنها اراده می شود مانند: آهن کوبی، ادویه کوبی، باروت کوبی، بوریاکوبی، جاده کوبی، خال کوبی، خرمن کوبی، زرچوبه کوبی، زرکوبی، طلاکوبی، کلوخ کوبی، گچ کوبی، میخ کوبی، نخاله کوبی، نقره کوبی، و رجوع به هر یک از کلمه های فوق شود، گاه مزید مؤخر کلماتی واقع می شود که معنی اسمی از آن مستفاد می گردد چون: آهن کوبی = محل کوبیدن آهن، باروت کوبی = محل کوبیدن باروت و جز اینها
لغت نامه دهخدا
تصویری از کوبای
تصویر کوبای
فرانسوی تازی گشته خوکچه هندی
فرهنگ لغت هوشیار