جدول جو
جدول جو

معنی کوبجی - جستجوی لغت در جدول جو

کوبجی
(بِ)
کوبخی. بزرگوار و مرد نامور. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ترکی: الیکی، سمت و پایه و رتبۀ اتالیق: محمدحسن خان آقا محمدخان ولد اکبر خود را که در آنوقت خردسال بود به اتالیقی علیخان قلیجۀ بیگلربیگی و سردار آذربایجان... سپرده بود. (گلشن مراد غفاری)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
کوبجی. (ناظم الاطباء). رجوع به کوبجی شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
منسوب است به روبج و آن لقب بعض اجداد عرب است. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
ابوبکر احمد بن عمر بن احمد بن یحیی بن عبدالصمد فامی روبجی، معروف به ابن روبج. وی از عبدالله بن محمد بغوی و ابن صاعد و دیگران روایت کرد و عتیقی از او روایت دارد. روبجی بسال 383 هجری قمری درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
با کلمات دیگر ترکیب و معنی حاصل مصدری از آنها اراده می شود مانند: آهن کوبی، ادویه کوبی، باروت کوبی، بوریاکوبی، جاده کوبی، خال کوبی، خرمن کوبی، زرچوبه کوبی، زرکوبی، طلاکوبی، کلوخ کوبی، گچ کوبی، میخ کوبی، نخاله کوبی، نقره کوبی، و رجوع به هر یک از کلمه های فوق شود، گاه مزید مؤخر کلماتی واقع می شود که معنی اسمی از آن مستفاد می گردد چون: آهن کوبی = محل کوبیدن آهن، باروت کوبی = محل کوبیدن باروت و جز اینها
لغت نامه دهخدا
تصویری از کوبای
تصویر کوبای
فرانسوی تازی گشته خوکچه هندی
فرهنگ لغت هوشیار
گل پامچال
فرهنگ گویش مازندرانی