جمع واژۀ مانعه. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف) ، جمع واژۀ مانع. (اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف). چیزهایی که بازدارند و ممانعت کنند کسی را از کاری و هرآنچه مانع اجرای کاری گردد. (ناظم الاطباء) ، عوائق. مشکلات بازدارنده از پیشرفت امور. (از یادداشت مؤلف) : خود را به شره در کارهای مخوف اندازد و از موانع آن نپرهیزد. (گلستان). و رجوع به مانع و مانعه شود
جَمعِ واژۀ مانعه. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف) ، جَمعِ واژۀ مانع. (اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف). چیزهایی که بازدارند و ممانعت کنند کسی را از کاری و هرآنچه مانع اجرای کاری گردد. (ناظم الاطباء) ، عوائق. مشکلات بازدارنده از پیشرفت امور. (از یادداشت مؤلف) : خود را به شره در کارهای مخوف اندازد و از موانع آن نپرهیزد. (گلستان). و رجوع به مانع و مانعه شود