اندوختن و جمع کردن. (برهان) (آنندراج). گوال صحیح است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) ، نمو و بالیدن و افزایش کشت و زراعت. (برهان) (آنندراج). گوال صحیح است. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به گوال و کوالیدن و گوالیدن شود
اندوختن و جمع کردن. (برهان) (آنندراج). گوال صحیح است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) ، نمو و بالیدن و افزایش کشت و زراعت. (برهان) (آنندراج). گوال صحیح است. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به گوال و کوالیدن و گوالیدن شود
قلعه ای است استوار به کنار جیحون. (منتهی الارب). همانند شهری است و تا بلخ 18 فرسخ فاصله دارد و ادیب الکالفی منسوب بدانجاست. (از معجم البلدان) : نامه ها نسخت کردند سوی امیرک بیهقی که پیش از لشکر بیاید. بکتکین و دبیری آخر سالار را مثال داد تا بکالف و زم بباشند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 360). و بر آن بود که عطفی کند بر جانب کالف تا راه آموی گیرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 232). بروزگار سالف در حدود کالف مردی بود لشکری پیشه. (سندبادنامه ص 102). منبع این جیحون از... بر حدود بدخشان بگذرد... و از سوی قبادیان همچنین آبها بدو پیوندد و به حدود بلخ بگذرد و بترمذ آید، آنگاه به کالف، آنگاه بزم، آنگاه به آمو تا بخوارزم رسد. (تاریخ جهانگشا چ قزوینی حاشیۀ ج 2 ص 108). و پهنای جیحون بدینجا (در مقابل کالف) سه هزار گام باشد و دور باروش سه هزار گام است. آب و هوای آن سالم است و میوه های خوب و فراوان دارد. (نزهه القلوب چ دبیرسیاقی ص 192)
قلعه ای است استوار به کنار جیحون. (منتهی الارب). همانند شهری است و تا بلخ 18 فرسخ فاصله دارد و ادیب الکالفی منسوب بدانجاست. (از معجم البلدان) : نامه ها نسخت کردند سوی امیرک بیهقی که پیش از لشکر بیاید. بکتکین و دبیری آخر سالار را مثال داد تا بکالف و زم بباشند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 360). و بر آن بود که عطفی کند بر جانب کالف تا راه آموی گیرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 232). بروزگار سالف در حدود کالف مردی بود لشکری پیشه. (سندبادنامه ص 102). منبع این جیحون از... بر حدود بدخشان بگذرد... و از سوی قبادیان همچنین آبها بدو پیوندد و به حدود بلخ بگذرد و بترمذ آید، آنگاه به کالف، آنگاه بزم، آنگاه به آمو تا بخوارزم رسد. (تاریخ جهانگشا چ قزوینی حاشیۀ ج 2 ص 108). و پهنای جیحون بدینجا (در مقابل کالف) سه هزار گام باشد و دور باروش سه هزار گام است. آب و هوای آن سالم است و میوه های خوب و فراوان دارد. (نزهه القلوب چ دبیرسیاقی ص 192)
زنان. (منتهی الارب) (از تاج العروس). منه قوله تعالی: رضوا بان یکونوا مع الخوالف. (قرآن 87/9) ، زمینهایی که نرویاند مگر پس تر از همه زمینها. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، در منطق کلمه ای است که اهل نحو آنرا اسماء مبهمه و مضمره گویند چون من، تو، او. (یادداشت بخط مؤلف). منه: ماادری ای الخوالف هو، نمیدانم کدام کس است او، جمع واژۀ خالفه. رجوع به خالفه شود
زنان. (منتهی الارب) (از تاج العروس). منه قوله تعالی: رضوا بان یکونوا مع الخوالف. (قرآن 87/9) ، زمینهایی که نرویاند مگر پس تر از همه زمینها. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، در منطق کلمه ای است که اهل نحو آنرا اسماء مبهمه و مضمره گویند چون من، تو، او. (یادداشت بخط مؤلف). منه: ماادری ای الخوالف هو، نمیدانم کدام کس است او، جَمعِ واژۀ خالفه. رجوع به خالفه شود
جمع مالف، خوی انگیزان خوگیر خویگیر، همامنگ و نام گوشه ای از همایون درخنیای ایرانی الفت گیرنده انس گیرنده مقابل مجانب: ... و استرضا جوانب از موالف و مجانب واقارب و اباعد وموالی و معاند... باتمام رسانید، هماهنگ، نوایی است از موسیقی ایرانی گوشه ای از همایون. دوست و رفیق شونده، خوگرفته باو
جمع مالف، خوی انگیزان خوگیر خویگیر، همامنگ و نام گوشه ای از همایون درخنیای ایرانی الفت گیرنده انس گیرنده مقابل مجانب: ... و استرضا جوانب از موالف و مجانب واقارب و اباعد وموالی و معاند... باتمام رسانید، هماهنگ، نوایی است از موسیقی ایرانی گوشه ای از همایون. دوست و رفیق شونده، خوگرفته باو