جدول جو
جدول جو

معنی کوئنکا - جستجوی لغت در جدول جو

کوئنکا(کِهْ)
شهری است به اسپانی در ’قشتاله الحدیثه’ که 24800 تن سکنه دارد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

درختچۀ بومی امریکای جنوبی با گل های کوچک و زرد که از برگ های آن کوکائین استخراج می شود
فرهنگ فارسی عمید
(شَ)
دهی از دهستان کنارشهر که در بخش بردسکن شهرستان کاشمر واقع است و 131 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
نامی است اسپانیایی که از زبان بومیان آرژانتینی گرفته شده است. درختچه ای است از گیاهان بومی پرو که از آن کوکائین تهیه کنند. مدخل استخراج شده از برگ این گیاه را هم نامند. (از لاروس). درختچه ای است به ارتفاع بین یک تا سه متر از تیره کتانیان، دارای ریشه های منشعب و ساقۀ صاف و به رنگ مایل به سفید و شاخه های راست و متعدد. برگهای آن متناوب و ساده و کامل و بیضوی و نوک تیز به درازی 4 تا 8 سانتیمتر و به رنگ سبز شفاف در سطح فوقانی پهنک است. برگهای این گیاه دارای بوی چای و طعم تلخ و قابض است. گلهای آن کوچک و منظم و به رنگ زرد مایل به سفید می باشد و شامل 5 کاسبرگ و 5 گلبرگ آزاد و 10 پرچم متصل بهم در قاعده است. در برگ کوکا یک تانن به نام اسید کوکاتانیک و سه آلکالوییدبه نام کوکایین و تروکزیلین و سینامیل کوکایین وجود دارد. خشب الاحمر کهوکا. کوهکا. کوکاآغاجی. (فرهنگ فارسی معین). کوکا، برگ خشک شدۀ درخت کوچکی است به نام ارتسیرو کسیلوم کوکا. این درخت بومی کشورهای پرو و بولیوی است، ولی از پنجاه سال قبل در ممالک آمریکای جنوبی و جزایر سیلان و جاوه زراعت می شود و امروزه چهل درصد صادرات این محصول از جاوه است. هندوهای ممالک بولیوی و پرو و مکزیک و نواحی آمریکای جنوبی از قدیم الایام برگهای این نبات رابرای تخفیف گرسنگی و تحریک قوا می جویدند و به استعمال آن اعتیاد داشتند. هندوها پس از جویدن این برگها برای تحمل کارهای سخت طاقت مخصوص پیدا می کنند. اروپاییان پس از کشف قارۀ آمریکا کوکا را شناختند ولیکن تا نیمۀ دوم قرن گذشته آن را استعمال نمی کردند. از سال 1859 میلادی تحقیقات و مطالعات درباره این درخت شروع شد و به خواص و موارد استعمال آن معرفت حاصل گردید. برگ کوکا محتوی آلکالوییدهای متعددی است که مهمترین آنها کوکایین است. (از درمانشناسی تألیف محمدعلی غربی ج 1 ص 105). رجوع به مدخل بعد، کارآموزی داروسازی ص 190 و درمانشناسی تألیف عطائی ج 2 ص 803 شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
بر وزن و معنی غوغا باشد که صدا و آواز بسیار بلند است. (برهان). به معنی آواز بلندو در فرهنگ رشیدی به ضم نوشته. اصح به فتح است، زیرا که این همان غوغا و فریاد است که غین با کاف تبدیل یافته چنانکه کیقباد (ظ: قباد) کواد شده... و به کاف فارسی بهتر است. (آنندراج). صدا و آواز بسیار بلندو غوغا. (ناظم الاطباء). آواز بلند و شاید اصل غوغاءعرب همین کلمه باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کوک (معنی دوم) شود، یکی از نامهای ماه هم هست که عربان قمر خوانند. (برهان). نامی از نامهای ماه. (فرهنگ رشیدی). ماه و قمر. (ناظم الاطباء). نامی است از نامهای ماه. این معنی از کتاب زند مرقوم است. (فرهنگ جهانگیری). هزوارش کوکا (ماه). (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان حومه بخش آستانه که در شهرستان لاهیجان واقع است و 491 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
طبل بزرگ و کلان، (ناظم الاطباء)، طبل بزرگ، کهورکای، کورکه، (فرهنگ فارسی معین)، کهورکه، کورگه: چون سرمست شدخروش کورکا و نای زرین به وی رسید، (جامعالتواریخ رشیدی)، و دیگر امرای هزاره کورکا در قول نزده بودند که امیر قتلغشاه حمله کرده ... (تاریخ غازان ص 64)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
ناحیتی به اسپانیا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ’کوئنکا’ در همین لغت نامه و الحلل السندسیه ص 76 و 115 و 116 شود
لغت نامه دهخدا
(کو کَ نَ)
مصغر کوکن است که جغد باشد و آن پرنده ای است به نحوست مشهور. (برهان) (آنندراج). کوکن یعنی جغد کوچک. (ناظم الاطباء) :
آواز نای و حسن کجاسیرگاه تو
ویرانه ها و خلق در آن همچو کوکنک.
خیالی سبزواری (از فرهنگ رشیدی).
الصخد،بانگ کوکنک. (مهذب الاسماء، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(تِ کُ مِ)
دهی از دهستان بیشه سر است که در بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع است و 1500 تن سکنه دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان چانف که در بخش بمپور شهرستان ایرانشهر واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(کو کَ)
شهرکی از تبت که به قدیم از چین بود و میان کونکرا ورای کوتیه قلعه ای عظیم است بر دست راست و بر سر کوهی بلند نهاده است و خزینه های تبت خاقانی آنجا باشد. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 75)
لغت نامه دهخدا
اسپانیایی سر خچوب از گیاهان درختچه ایست بارتفاع بین یک تا سه متر از تیره کتانیان دارای ریشه های منشعب و ساقه صاف و برنگ مایل بسفید و شاخه های راست و متعدد. برگهای آن متناوب و ساده و کامل و بیضوی و نوک تیز بدرازای 4 تا 8 سانتیمتر و برنگ سبز شفاف در سطح فوقانی پهنک است. برگهای این گیاه دارای بوی چای و طعم تلخ و قابض است. گلهای آن کوچک و منظم و برنگ زرد مایل بسفید میباشد و شامل 5 کاسبرگ و 5 گلبرگ آزاد و 10 پرچم متصل بهم در قاعده است. در برگ کوکا یک تانن بنام کوکائین و تروکزیلین و سینامیل کوکائین وجود دارد خشب الاحمر کهوکا کوهکا کوکا آغاجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کورکا
تصویر کورکا
طبل بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوکنک
تصویر کوکنک
جغد
فرهنگ لغت هوشیار
((کُ))
درختچه ای از تیره کتانیان که از برگ های آن در امور پزشکی استفاده می شود و کوکایین هم از آن گرفته می شود. برگ های خشک شده آن مانند چای است و هنگام جویدن اثری مانند توتون دارد
فرهنگ فارسی معین
غوزه ی شکفته پنبه
فرهنگ گویش مازندرانی
نام درختی است
فرهنگ گویش مازندرانی
چوبی پارو مانند که برای کوبیدن پارچه به کار رود، چوبی شبیه.، از توابع بیشه سر واقع در منطقه ی قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از قصرهای تاریخی که در دابوی آمل قرار داشت
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بندپی بابل، از دهستان سجارود بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
گاو نر جوان تخمی
فرهنگ گویش مازندرانی
پتک چوبی بزرگ که بر پایه های اطراف باغ کوبند تا بر زمین فرو
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی لک لک
فرهنگ گویش مازندرانی
بیماری بی درمان، در مقام نفرین به معنی سیاه زخم است
فرهنگ گویش مازندرانی
گوشه
دیکشنری اردو به فارسی