جدول جو
جدول جو

معنی کهبرگ - جستجوی لغت در جدول جو

کهبرگ
(کَ بَ)
کاه برگ. برگ کاه:
ربودندش آن دیوساران ز جای
چو کهبرگ را مهرۀکهربای.
نظامی.
به کهبرگ ساکن کنی باد را
هراسانی از بید پولاد را.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ)
برگ کاه. ساقۀ خشک شده و درهم شکستۀ گندم و جو است. قطعه و ریزه ای از کاه. یک تکه کاه. و از آن به بی مقداری تعبیر کنند مرادف یک هل پوچ:
که در ره چنان دار کارش به برگ
که نبود نیازش به یک کاهبرگ.
اسدی.
بکاهبرگی برگ جهان نخواهم جست
چنانکه نیست به یک جوجهان خریدارم.
خاقانی.
، گاه از آن به زردی رخسار تعبیر کنند:
ز پیریش لاله شده کاهبرگ
ز بس عمرش از وی سته مانده مرگ.
اسدی.
، نیز از آن سبک سنگی و کم وزنی منظور دارند:
مرا کآیم از کاهبرگی ستوه
چه باید گرانبار گشتن چو کوه ؟
نظامی
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نام ولایتی است در هند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 161). نام ولایتی است در هندوستان. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). در فرهنگ رشیدی ’کهیر’ (به فتح کاف و کسر ها) ، نام ولایتی است از هند. (حاشیۀ برهان چ معین) :
شه گیتی ز غزنی تاختن برد
بر افغانان و بر گبران کهبر.
عنصری (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 161)
لغت نامه دهخدا