جدول جو
جدول جو

معنی کهانات - جستجوی لغت در جدول جو

کهانات
(کَ)
جمع واژۀ کهانه: و لا ینبغی ان یتوهم ان یکون شی ٔ من الکاینات الماضیه او المستقبله لاتعلمها هی، فیکذبه المنامات و الکهانات و اخبار النبوات بما وقع و بما سیقع. (حکمه الاشراق سهروردی چ هنری کربن ص 238). و رجوع به کهانه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معانات
تصویر معانات
سختی کشیدن، رنج دیدن، کشمکش داشتن، رنجاندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهادات
تصویر مهادات
هدیه دادن به یکدیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امانات
تصویر امانات
امانت، امین بودن، مقابل خیانت، راستی و درستکاری، جمع امانات، مالی یا چیزی که به کسی می سپارند تا از آن نگه داری کند، ودیعه، دادن چیزی به کسی برای اینکه از آن نگه داری کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهانت
تصویر کهانت
اخترشناسی، غیب گویی، حرفۀ کاهن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهاجات
تصویر مهاجات
یکدیگر را هجو کردن، عیب همدیگر را گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کربنات
تصویر کربنات
هر یک از نمک های اسیدکربنیک
فرهنگ فارسی عمید
(کَ بَ)
جایی است در شام. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(کَ نَ)
فالگویی و غیبگویی. (ناظم الاطباء). کهانه. کاهنی. فالگویی. پیشگویی. (فرهنگ فارسی معین). اخترگویی. اخترشناسی و فالگویی. غیب گویی کردن. از مغیبات خبر دادن. کاهنی. کار کاهن. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مراد از کهانت رابطۀ ارواح بشری با ارواح مجرده یعنی جن و شیاطین است و نتیجۀ آن کسب خبر از آنهاست راجع به حوادث جزئی مخصوص به زمان آینده در عالم کون و فساد. کهانت بیشتر در میان عرب معمول بود و در بین آنها کاهنان مشهوری بودند که از جملۀ آنهاست ’شق’ و ’سطیح’ که داستان آنها در کتب سیر به خصوص در کتاب ’اعلام النبوه’ ماوردی مذکور است. لیکن کاهنان پس از بعثت پیغمبر اسلام از آگاهی نسبت به امور غیبی به علت غلبۀ نور نبوت محروم و محجوب شدند و بنابر بعضی از روایتها، پس از نبوت، کهانت از میان رفت. از کتاب ’سرالمکتوم’ فخر رازی برمی آید که کهانت بر دو قسم است: قسمی از خواص بعضی از نفوس است و این قسم اکتسابی نیست و قسم دیگر با عزایم و مدد خواستن از ستارگان و اشتغال بدانها همراه است... سلوک در این طریق در شریعت اسلام حرام است و بدان جهت از تحصیل و اکتساب آن احتراز واجب است. نوع اول داخل در علم ’العرافه’ می شود. (از کشف الظنون ج 2 صص 1524- 1525) : جبت نامی است کهانت را، و طاغوت نامی است هرچه را بپرستند جز از خدا. (کشف الاسرار، از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کهانه و کاهن شود، ساحری و جادوگری، طالعبینی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قلانات
تصویر قلانات
رمه باژها بیگاری ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کناشات
تصویر کناشات
جمع کناشه، بنگرید به کناشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنایات
تصویر کنایات
جمع کنایه و کنایت، مبهمات و ادوات استفهام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمالات
تصویر کمالات
جمع کمال، شایستگی ها، دانایی ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع کرامت، چیزهای عجیب و خارق عادت که از بعضی مردمان بزرگ گاه گاه صدور یابد
فرهنگ لغت هوشیار
دستمال گردن، پارچه سبک و لطیف، دو تو کرده که حلقه کنند و بطرزی خاص بدور گردن یا به یقه پیراهن گره زنند و دو سر آنرا آویزان کنند
فرهنگ لغت هوشیار
املاح اسید کربنیک را گویند از قبیل کربنات سدیم و کربنات سرب و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاینات
تصویر کاینات
موجودات، بودنی ها، کائنات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معانات
تصویر معانات
رنج چیزی کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کائنات
تصویر کائنات
موجودات و مخلوقات، آفریدگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرانات
تصویر قرانات
جمع قرن، سده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزانات
تصویر مزانات
جهمرزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنانات
تصویر کنانات
جمع کنانه، ترکش ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهانت
تصویر کهانت
فالگویی، غیبگوئی، پیشگوئی
فرهنگ لغت هوشیار
هجو کردن یکدیگر را، هجو گویی: ... (مهاجرت شعراء را از اسباب مهالک ممالک سالفه و امم ماضیه شمرده اند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهاونات
تصویر تهاونات
جمع تهاون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امانات
تصویر امانات
جمع امانت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهازات
تصویر جهازات
جمع جهاز کشتی ها سفینه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیانات
تصویر دیانات
دینداری کردن، دینداری، آیین خدا پرستی جمع دیانات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهایات
تصویر نهایات
جمع نهایه، فرجام ها بافدم ها بافدمان جمع نهایت
فرهنگ لغت هوشیار
کهیانه سریانی تازی گشته گل سد برگ، جادو کش (فاوانیا) از گیاهان عودالطلیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاینات
تصویر کاینات
((یِ))
جمع کاینه و کاین، کل هستی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کهانت
تصویر کهانت
((کِ نَ))
فالگویی، ستاره شناسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمالات
تصویر کمالات
شایستگی ها، شایستگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کیاناد
تصویر کیاناد
طبیعت
فرهنگ واژه فارسی سره
پیشگویی، فالگویی، فالگیری، کاهنی
فرهنگ واژه مترادف متضاد