- کنفدراسیون
مؤسسه یا نهادی که از چند فدراسیون تشکیل شده
معنی کنفدراسیون - جستجوی لغت در جدول جو
- کنفدراسیون (کُ فِ دِ یُنْ)
اتحاد چند ناحیه که جمعاً دولتی واحد تشکیل دهند اما هر یک در داخل اتحادیه استقلال داخلی و خودمختاری دارند، چنانکه کشور سویس را که از 22 کانتون تشکیل گردیده کنفدراسیون هلونیک نامند، اتحادیه. (فرهنگ فارسی معین)
- کنفدراسیون
اتحاد چند ناحیه که جمعاً دولتی واحد تشکیل اتحادیه استقلال داخلی و خود مختاری دارند
- کنفدراسیون ((کُ فِ))
اتحادیه چند ناحیه یا کشور که جمعاً دولتی واحد تشکیل دهند، اما هریک استقلال داخلی و خود مختاری دارند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سازمان یا انجمنی که برای اداره کردن رشته ای ورزشی تشکیل شود، اتحادیه ای از سندیکاهای کارگری، در علوم سیاسی اتحادیه ای از چند ایالت که به صورت یک کشور اداره می شود
(اَ دَ)
لغت نامه دهخدا
بخورالاکراد است. (از مخزن الادویه بنقل آنندراج). یک نوع عطری که به تازی بخورالاکراد گویند. (ناظم الاطباء). یربطوره. بوقیدانن. سیاه بو. (یادداشت مؤلف). و رجوع به بخورالاکراد شود
(فِ دِیُنْ)
لغت نامه دهخدا
اتحادیۀ چند کشور. (حییم). دولتی که چند ایالت با هم تشکیل دهند. (وبستر) ، اتحاد. (حییم) ، در تداول فارسی امروز به انجمنی اطلاق می شود که برای تنظیم و نظارت بر امور اجتماعی تشکیل گردد، و بیشتر مورد استعمال آن در کارهای ورزشی است
اتحادیه چند ناحیه که جمعا دولتی واحد تشکیل دهند اما هر یک در داخل اتحادیه استقلال داخلی و خود مختاری دارند چنانکه کشور سویس را که از 22 کانتون تشکیل گردیده کنفدراسیون هلوتیک نامند، اتحادیه
دولتی که چند ایالت با هم تشکیل دهند، انجمنی که برای تنظیم و نظارت بر امور اجتماعی تشکیل گردد و بیشتر مورد استعمال آن در کارهای ورزشی می باشد
((فِ یُ))
فرهنگ فارسی معین
اتحادیه ای مرکب از چند کشور یا استان، سازمان یا انجمنی که برای اداره یک رشته ورزشی تشکیل می شود
