جدول جو
جدول جو

معنی کندی - جستجوی لغت در جدول جو

کندی
مقابل تندی، کند بودن، آهستگی، مقابل تیزی، کند بودن
تصویری از کندی
تصویر کندی
فرهنگ فارسی عمید
کندی
درختچه ایست از رده تک لپه ییها که سردسته تیره ای بنام کادی ها میباشد. این گیاه خاص مناطق گرم آسیا وافریقا واسترالیاست. ساقه اش از پوست صافی پوشیده شده است. ساقه مزبور در ارتفاع تقریبا دو متری از سطح زمین به سه شاخه منشعب میشود و هر یک از شاخه ها نیز همین انشعاب سه قسمتی را دارند. برگهایش دراز و در لبه ها و بمحاذات رگبرگ میانی دارای خارهای ریزی میباشد. بمناسبت شاخ و برگهای نسبه زیبایی که دارد یکی از گیاهان زینتی محسوب میشود و آنرا در گلخانه ها در گلدانهای بزرگ میکارند و جهت تزیین سالنها بکار میبرند کاذی کوره
فرهنگ لغت هوشیار
کندی
((کُ))
کندا، دلیری، شجاعت
تصویری از کندی
تصویر کندی
فرهنگ فارسی معین
کندی
((کُ دِ))
حماقت، سستی، تنگدستی، فقر
تصویری از کندی
تصویر کندی
فرهنگ فارسی معین
کندی
Pokiness, Slowness
تصویری از کندی
تصویر کندی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کندی
lentidão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
کندی
Langsamkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
کندی
powolność
دیکشنری فارسی به لهستانی
کندی
медлительность
دیکشنری فارسی به روسی
کندی
повільність , повільність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
کندی
lentitud
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
کندی
lenteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کندی
lentezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
کندی
traagheid
دیکشنری فارسی به هلندی
کندی
धीमापन
دیکشنری فارسی به هندی
کندی
kelambanan, kelambatan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
کندی
بطءٌ
دیکشنری فارسی به عربی
کندی
느림
دیکشنری فارسی به کره ای
کندی
אִטִּיוּת , אִטִיוּת
دیکشنری فارسی به عبری
کندی
缓慢
دیکشنری فارسی به چینی
کندی
のろさ , 遅さ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
کندی
yavaşlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
کندی
polepole, uchelewaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
کندی
ความเชื่องช้า , ความช้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
کندی
ধীরগতি , ধীরগতি
دیکشنری فارسی به بنگالی
کندی
سستی
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کندیل
تصویر کندیل
کمندی که بدان خفه میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کندیر
تصویر کندیر
خردرشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مندی
تصویر مندی
(پسرانه)
از نامهای امروزی زرتشتیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بندی
تصویر بندی
اسیر و زندانی، حبس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کندر
تصویر کندر
(پسرانه)
صمغی خوشبو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان تورانی سپاه ارجاسپ وزیر لهراسپ پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چندی
تصویر چندی
کمیت، مقداری، تعدادی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کندن
تصویر کندن
حفر کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کندک
تصویر کندک
خندق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رندی
تصویر رندی
زیرکی حیله گری، لاقیدی لاابالیگری، (تصوف) عمل رند
فرهنگ لغت هوشیار