گلی باشد سفید و مایل به زردی و به درازی نیم گز شود و به غایت خوشبوی باشد و درخت و طلع آن شبیه به درخت و طلع خرما است. و این گل در بلاد عرب و گرمسیر شیراز و هندوستان بسیار است. و آن را به عربی کاذی و به هندی کیوره خوانند. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری). نام گل سفید که در هندی کیوره و به عربی کاذی خوانند و کنده نیز آمده است. (فرهنگ رشیدی). نام گلی است سفید که به هندی کیوره گویند و به عربی کاذی، درخت و طلع آن شبیه به درخت و شکوفۀ خرما است. و این گل در عربستان بسیار شود و در فارس نیز بسیار به هم رسد. (انجمن آرا) (آنندراج). رستنی سفید خوشبوی که درخت آن مانا به درخت خرمایی باشد و در بلاد گرمسیری عمل می آید و به تازی کاذی نامند. (ناظم الاطباء)
گلی باشد سفید و مایل به زردی و به درازی نیم گز شود و به غایت خوشبوی باشد و درخت و طلع آن شبیه به درخت و طلع خرما است. و این گل در بلاد عرب و گرمسیر شیراز و هندوستان بسیار است. و آن را به عربی کاذی و به هندی کیوره خوانند. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری). نام گل سفید که در هندی کیوره و به عربی کاذی خوانند و کنده نیز آمده است. (فرهنگ رشیدی). نام گلی است سفید که به هندی کیوره گویند و به عربی کاذی، درخت و طلع آن شبیه به درخت و شکوفۀ خرما است. و این گل در عربستان بسیار شود و در فارس نیز بسیار به هم رسد. (انجمن آرا) (آنندراج). رستنی سفید خوشبوی که درخت آن مانا به درخت خرمایی باشد و در بلاد گرمسیری عمل می آید و به تازی کاذی نامند. (ناظم الاطباء)
کند بودن. آهستگی. بطء. مقابل تندی و سرعت. (فرهنگ فارسی معین). مقابل تندی. درنگ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ورا کندرو خواندندی به نام به کندی زدی پیش بیداد گام. فردوسی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سخنها شنیدی تو پاسخ گزار که کندی نه خوب آید از شهریار. فردوسی. ز من بر دل آزار و تندی مدار به کین خواستن هیچ کندی مدار. فردوسی. بگفت آزادگانش را به تندی که از جنگ آوران زشت است کندی. (ویس و رامین). ، کلالت. کلول (در شمشیر و جز آن). مقابل تیزی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نابرائی. (فرهنگ فارسی معین) : آن شمشیر دولتی که کندی و ایستادگی نمی داند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 313). - کندی دندان، حالتی که در دندانها پدید آید از خوردن چیزی ترش. (ناظم الاطباء). ، خدارت و سستی. (ناظم الاطباء). ضعف. ناتوانی: پس از پنجه نباشد تندرستی بصر کندی پذیرد پای سستی. نظامی. - کندی بصر، کم شدن بینایی چشم. ضعف بینائی. - کندی بینایی، متش. (منتهی الارب). تاریکی چشم. (ناظم الاطباء). ، نرمی. خلاف خشونت. ضد تندی: ز مهردل شود تیزیش کندی نیارد کرد با معشوق تندی. (ویس و رامین). ، بلادت. کندفهمی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حماقت. (ناظم الاطباء)
کند بودن. آهستگی. بطء. مقابل تندی و سرعت. (فرهنگ فارسی معین). مقابل تندی. درنگ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ورا کندرو خواندندی به نام به کندی زدی پیش بیداد گام. فردوسی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سخنها شنیدی تو پاسخ گزار که کندی نه خوب آید از شهریار. فردوسی. ز من بر دل آزار و تندی مدار به کین خواستن هیچ کندی مدار. فردوسی. بگفت آزادگانش را به تندی که از جنگ آوران زشت است کندی. (ویس و رامین). ، کلالت. کلول (در شمشیر و جز آن). مقابل تیزی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نابرائی. (فرهنگ فارسی معین) : آن شمشیر دولتی که کندی و ایستادگی نمی داند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 313). - کندی دندان، حالتی که در دندانها پدید آید از خوردن چیزی ترش. (ناظم الاطباء). ، خدارت و سستی. (ناظم الاطباء). ضعف. ناتوانی: پس از پنجه نباشد تندرستی بصر کندی پذیرد پای سستی. نظامی. - کندی بصر، کم شدن بینایی چشم. ضعف بینائی. - کندی بینایی، متش. (منتهی الارب). تاریکی چشم. (ناظم الاطباء). ، نرمی. خلاف خشونت. ضد تندی: ز مهردل شود تیزیش کندی نیارد کرد با معشوق تندی. (ویس و رامین). ، بلادت. کندفهمی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حماقت. (ناظم الاطباء)
یعقوب بن اسحاق الکندی، مکنی به ابویوسف. نخستین فیلسوف عرب و او به تمام علوم قدیم دانا بوده و فیلسوف عرب نامیده شده است و در فلسفه و منطق و حساب و هندسه و موسیقی و نجوم و طب و احکام نجوم کتب بسیار داشته. وفات او در حدود 260 ه. ق. (873 میلادی) اتفاق افتاده است. او راست: اختصار قاطیغوریاس ارسطو. اختصار باری ارمیناس. تفسیر انالوطیقای اولی ارسطو. شرح انالوطیقای ثانی ارسطو. تفسیر کتاب سوفسطیقای ارسطو. اختصاری از بوطیقای ارسطو. تفسیر ثولوجیای ارسطو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). یکی از فرزندان ملوک کنده بود که در بصره بزرگ شد سپس به بغداد انتقال یافت و به تحصیل پرداخت و در طب و فلسفه و موسیقی و هندسه و فلکیات مشهور گردید، و کتابهای فراوانی تألیف و ترجمه و شرح کرد که عدد آنها از سیصد متجاوز است. متوکل عباسی کتابهای او را ضبط کرد و سپس به وی مسترد داشت و در نزد مأمون و معتصم منزلتی عظیم داشت. او راست: ’رساله فی التنجیم’، ’اختیارات الایام’، ’تحاویل السنین’، ’الهیات ارسطو’، ’رساله فی الموسیقی’، ’الادویه المرکبه’، ’المد و الجزر’ و ’ذات الشعبین’.. ورجوع به یعقوب بن اسحاق بن صباح و نیز رجوع به تاریخ علوم عقلی دکتر صفا و فهرست ابن الندیم و تتمۀ صوان الحکمه و تاریخ الحکما ابن قفطی و الموشح و عیون الانباء و عیون الاخبار و التفهیم و ضحی الاسلام و فلسفه های بزرگ، ترجمه احمد آرام ص 61 و قاموس الاعلام ترکی شود
یعقوب بن اسحاق الکندی، مکنی به ابویوسف. نخستین فیلسوف عرب و او به تمام علوم قدیم دانا بوده و فیلسوف عرب نامیده شده است و در فلسفه و منطق و حساب و هندسه و موسیقی و نجوم و طب و احکام نجوم کتب بسیار داشته. وفات او در حدود 260 هَ. ق. (873 میلادی) اتفاق افتاده است. او راست: اختصار قاطیغوریاس ارسطو. اختصار باری ارمیناس. تفسیر انالوطیقای اولی ارسطو. شرح انالوطیقای ثانی ارسطو. تفسیر کتاب سوفسطیقای ارسطو. اختصاری از بوطیقای ارسطو. تفسیر ثولوجیای ارسطو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). یکی از فرزندان ملوک کنده بود که در بصره بزرگ شد سپس به بغداد انتقال یافت و به تحصیل پرداخت و در طب و فلسفه و موسیقی و هندسه و فلکیات مشهور گردید، و کتابهای فراوانی تألیف و ترجمه و شرح کرد که عدد آنها از سیصد متجاوز است. متوکل عباسی کتابهای او را ضبط کرد و سپس به وی مسترد داشت و در نزد مأمون و معتصم منزلتی عظیم داشت. او راست: ’رساله فی التنجیم’، ’اختیارات الایام’، ’تحاویل السنین’، ’الهیات ارسطو’، ’رساله فی الموسیقی’، ’الادویه المرکبه’، ’المد و الجزر’ و ’ذات الشعبین’.. ورجوع به یعقوب بن اسحاق بن صباح و نیز رجوع به تاریخ علوم عقلی دکتر صفا و فهرست ابن الندیم و تتمۀ صوان الحکمه و تاریخ الحکما ابن قفطی و الموشح و عیون الانباء و عیون الاخبار و التفهیم و ضحی الاسلام و فلسفه های بزرگ، ترجمه احمد آرام ص 61 و قاموس الاعلام ترکی شود
درختچه ایست از رده تک لپه ییها که سردسته تیره ای بنام کادی ها میباشد. این گیاه خاص مناطق گرم آسیا وافریقا واسترالیاست. ساقه اش از پوست صافی پوشیده شده است. ساقه مزبور در ارتفاع تقریبا دو متری از سطح زمین به سه شاخه منشعب میشود و هر یک از شاخه ها نیز همین انشعاب سه قسمتی را دارند. برگهایش دراز و در لبه ها و بمحاذات رگبرگ میانی دارای خارهای ریزی میباشد. بمناسبت شاخ و برگهای نسبه زیبایی که دارد یکی از گیاهان زینتی محسوب میشود و آنرا در گلخانه ها در گلدانهای بزرگ میکارند و جهت تزیین سالنها بکار میبرند کاذی کوره
درختچه ایست از رده تک لپه ییها که سردسته تیره ای بنام کادی ها میباشد. این گیاه خاص مناطق گرم آسیا وافریقا واسترالیاست. ساقه اش از پوست صافی پوشیده شده است. ساقه مزبور در ارتفاع تقریبا دو متری از سطح زمین به سه شاخه منشعب میشود و هر یک از شاخه ها نیز همین انشعاب سه قسمتی را دارند. برگهایش دراز و در لبه ها و بمحاذات رگبرگ میانی دارای خارهای ریزی میباشد. بمناسبت شاخ و برگهای نسبه زیبایی که دارد یکی از گیاهان زینتی محسوب میشود و آنرا در گلخانه ها در گلدانهای بزرگ میکارند و جهت تزیین سالنها بکار میبرند کاذی کوره