جدول جو
جدول جو

معنی کندجواب - جستجوی لغت در جدول جو

کندجواب(کُ جَ)
کسی که در پاسخ دیگران کند است. مقابل حاضرجواب. (فرهنگ فارسی معین). آنکه زود جواب ندهد:
خود می دهم انصاف زحد رفت سوءالم
از تیززبانیم لبش کندجواب است.
نورالدین ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کُ جَ)
کند بودن در پاسخ دیگران. مقابل حاضرجوابی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان حومه بخش اسکو است که در شهرستان تبریز واقع است و 174 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ دُ)
گردنه ای است بین کرج و چالوس. تونلی به طول چهار کیلومتر در این گردنه احداث شده است که یکی از آثار عمرانی رضاشاه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
راه آب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : سگی دیوانه از کنجاب بیرون می آید و او را می گزد. (مزارات کرمان ص 28)
لغت نامه دهخدا
کند پاسخ کسی که در پاسخ دیگران کند است مقابل حاضر جواب: خود میدهم انصاف زحد رفت سوالم از تیز زبانیم لبش کند جواب است. (ظهوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم جواب
تصویر کم جواب
کم پاسخ کسی که کمتر پاسخ دیگران را دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کند جوابی
تصویر کند جوابی
کند بودن در پاسخ دیگران مقابل حاضر جوابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنداب
تصویر کنداب
خلیج
فرهنگ واژه فارسی سره
چندگزینه ای، چندانتخابی، چهارجوابی، تستی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
روستایی در چهارکوه شهرستان کردکوی که نام محلی آنکاندو/kaando/است
فرهنگ گویش مازندرانی