جدول جو
جدول جو

معنی کنجکث - جستجوی لغت در جدول جو

کنجکث
(کُ نِ)
شهری است نزدیک فرنکث به ماورأالنهر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : کنجکث دو شهری است میان رود و میان استیخن نهاده. (حدود العالم چ دانشگاه ص 107)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کنجک
تصویر کنجک
تازه، نو، بدیع، طرفه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنجک
تصویر کنجک
درخت پشه غال، نارون
فرهنگ فارسی عمید
نام شهری در خرخیز که نشست خرخیزخاقان بوده است. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 80)
لغت نامه دهخدا
(کُ جَ)
هر چیز غریب و تازه و نو را گفته اند که دیدن آن مردم را خوش آید و به عربی طرفه گویند. (برهان). بسیار بدیع که آدمی را از دیدنش خوش آید. (انجمن آرا) (آنندراج). چیزی تازه که دیدنش خوش آید و بلکنجک یعنی بسیار بدیع. (رشیدی). طرفه و هر چیز غریب و تازه و نو که دیدن آن مردم را خوش آید. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ جَ)
نام درختی است که آن را پشه غال گویند. (برهان). درخت پشه. (انجمن آرا) (آنندراج). درخت پشه غال که از گونه های نارون است. (فرهنگ فارسی معین). نام درختی است که آن را سارشک دار و درخت پشه نیز خوانند. (جهانگیری). اسم فارسی شجرهالبق است. (فهرست مخزن الادویه). درختی است که پشه غال نیز گویند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کنجک
تصویر کنجک
درخت پشه غال که از گونه های نارون است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنجک
تصویر کنجک
((کَ جَ))
هر چیز غریب و تازه و نو
فرهنگ فارسی معین