تیر و جز آن. یقال مارمی بکثاب، ای شی ٔ سهم او غیره. (منتهی الارب). چیز. (از اقرب الموارد). هر چیز که بیندازند از قبیل تیر وسنگ و جز آن. یقال: مارمی بکثاب، ای شی ٔ سهم و غیره، نینداخت چیزی نه تیر و نه جز آن. (ناظم الاطباء)
تیر و جز آن. یقال مارمی بکثاب، ای شی ٔ سهم او غیره. (منتهی الارب). چیز. (از اقرب الموارد). هر چیز که بیندازند از قبیل تیر وسنگ و جز آن. یقال: مارمی بکثاب، ای شی ٔ سهم و غیره، نینداخت چیزی نه تیر و نه جز آن. (ناظم الاطباء)
تیر بی پیکان و بی پر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). تیرسرگرد بی پر که کودکان بدان تیراندازی کنند. (ناظم الاطباء). کتّاب. رجوع به کتّاب در همین معنی شود
تیر بی پیکان و بی پر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). تیرسرگرد بی پر که کودکان بدان تیراندازی کنند. (ناظم الاطباء). کُتّاب. رجوع به کُتّاب در همین معنی شود
سر شاخ خرما یا عام است. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). سر شاخ و سر شاخ خرمابن. (ناظم الاطباء) ، خوشۀ خرما. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
سر شاخ خرما یا عام است. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). سر شاخ و سر شاخ خرمابن. (ناظم الاطباء) ، خوشۀ خرما. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)