جدول جو
جدول جو

معنی کنتراست - جستجوی لغت در جدول جو

کنتراست
کنتراست (Contrast) یکی از عناصر اساسی است که برای ایجاد جذابیت بصری، تاثیرات دراماتیک و تفاوت های احساسی در صحنه ها استفاده می شود. این مفهوم به تفاوت بین نور و سایه در یک صحنه یا فیلم اشاره دارد که تأثیر بسیار زیادی بر تجربه بیننده دارد.
انواع کنتراست در سینما:
۱. کنتراست نورپردازی (Lighting Contrast):
کنتراست بالا (High Contrast): در سینما، استفاده از نورپردازی با کنتراست بالا، به معنای تفاوت شدید بین نواحی نورانی و سایه ای در صحنه است. این نوع کنتراست معمولاً برای ایجاد جو دراماتیک، تنش و تأثیر قوی بر بیننده استفاده می شود. به طور معمول در صحنه های اکشن، هیجانی، و ترسناک از این نوع کنتراست استفاده می شود تا بر تنش و ارزش های احساسی تأکید شود.
کنتراست کم (Low Contrast): در مقابل، کنتراست کم به تفاوت کم بین نواحی نورانی و سایه ای اشاره دارد. این نوع کنتراست معمولاً در صحنه های آرام و صمیمی استفاده می شود، جایی که تأثیرات نرم و آرامش بخش بر بیننده تأکید می شود.
۲. کنتراست رنگی (Color Contrast):
کنتراست رنگی در سینما به تفاوت های رنگی بین اجزای مختلف یک صحنه یا فیلم اشاره دارد. استفاده از رنگ های متضاد مانند قرمز و سبز، آبی و نارنجی و غیره، می تواند جذابیت بصری فیلم را افزایش دهد و بر تأثیرات روحی و احساسی کاراکترها تأکید کند.
۳. کنتراست مکانی (Spatial Contrast):
این نوع کنتراست به تفاوت بین اجزای مختلف یک صحنه از نظر مکانی اشاره دارد. استفاده از زوایای دوربین مختلف، فاصله از فراهم کننده، و استفاده از فضا و عناصر مختلف دکوراسیون می تواند کنتراست مکانی را تقویت کند و بر تأثیرات مکانی و جغرافیایی صحنه تأثیر بگذارد.
اهمیت کنتراست در سینما:
جذابیت بصری: کنتراست مناسب می تواند به تصاویر بصری جذابیت و زیبایی بیشتری ببخشد و بر توجه بیننده تأثیر بگذارد.
تأثیر دراماتیک: استفاده از کنتراست بالا می تواند تأثیرات دراماتیک و تنش بخشی را در صحنه ها تقویت کند.
تأثیرات روحی و احساسی: کنتراست رنگی و نورپردازی می توانند بر تأثیرات روحی و احساسی کاراکترها و داستان تأکید کنند و تجربه بیننده را افزایش دهند.
به طور کلی، استفاده حساس و هوشمندانه از انواع کنتراست در سینما می تواند به ایجاد تجربه بصری چشمگیر و قوی کمک کند و بر جذابیت و تأثیرات عمیق فیلم یا نمایش تأثیر بگذارد.
تصویری از کنتراست
تصویر کنتراست
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
کنتراست
کنار هم قرار گرفتن عناصر متضاد در یک اثر هنری، در علم فیزیک میزان اختلاف میان روشن ترین و تیره ترین بخش یک تصویر
تصویری از کنتراست
تصویر کنتراست
فرهنگ فارسی عمید
کنتراست
ضد و نقیص، مخالف
تصویری از کنتراست
تصویر کنتراست
فرهنگ لغت هوشیار
کنتراست((کُ تْ))
تضاد احساسات و افکار و رنگ ها، میزان اختلاف میان روشن ترین و تیره ترین بخش یک تصویر
تصویری از کنتراست
تصویر کنتراست
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آنتراسیت
تصویر آنتراسیت
نوعی زغال سنگ سیاه، براق، سبک با ۹۳ تا ۹۵ درصد کربن که بهترین مادۀ قابل احتراق در کوره و بخاری است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنتاکت
تصویر کنتاکت
برخورد، کشمکش، در علم الکتریک عامل هدایت جریان در دوشاخه، کلید، سرپیچ و مانند آن، اتصالی، در هنر عکاسی چاپ تصویر به روش تماس مستقیم فیلم با کاغذ حساس یا فیلم خام، در هنر عکاسی تصویری که به این طریق تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناراست
تصویر ناراست
کج، ناهموار، ناحق، دروغ، خائن، دغل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آنتراکت
تصویر آنتراکت
فاصلۀ بین دوپردۀ نمایش یا دوقطعه موسیقی برای استراحت و رفع خستگی
فرهنگ فارسی عمید
ساز زهی شبیه ویولن سل ولی بزرگ تر و با صدای بم تر که هنگام نواختن انتهای آن بر روی زمین قرار می گیرد و نوازنده به صورت ایستاده آن را می نوازد
فرهنگ فارسی عمید
جسمی جامد و متبلور که از قطران زغال سنگ به وجود می آید و در تهیۀ بعضی مواد رنگی به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
اتحادیه ای که از همکاری چند مؤسسۀ صنعتی یا بازرگانی مربوط به یک رشته جهت تنظیم نرخ به دلخواه خود، کاهش رقابت و حفظ منافع خودشان تشکیل می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنترات
تصویر کنترات
قرارداد، مقاطعه کاری
فرهنگ فارسی عمید
چیزی که راست نباشد، (ناظم الاطباء)، کژ، کج، کج و معوج، غیرمستقیم، مقابل راست به معنی مستقیم: سطح بر دوگونه است یکی راست و یکی ناراست تا جسم چگونه باشد اگر جسم راست بودسطح راست بود اگر جسم کژ بود سطح کژ باشد، (التفهیم)، ناهموار، ناصاف، که صاف و هموار و راست نیست، ناحق، باطل، دروغ، خطا، غلط، (ناظم الاطباء)، دروغ، (آنندراج)، ناصواب، کذب، مقابل راست به معنی صدق و صواب و صحیح و حق:
نگردد خاطر از ناراست خرسند
وگر خود گوئی آن را راست مانند،
جامی،
، دغل، خائن، دغا، دغلباز، که صادق و صمیمی نیست، نادرست:
همی گفت ای دل نادان ناراست
نگه کن تا نهیبت از کجا خواست،
(ویس و رامین)،
به نیک مردان کز چشم بد بپرهیزش
براستان که ز ناراستان نگهدارش،
سعدی،
، مغشوش، دارای غش و تقلب، (ناظم الاطباء)، ناپسند، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کَنْ نا / کِنْ نا)
ج کناره (ک ن نا ر / ک ن نا ر) . (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کناره شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
منسوب به کنترات. این کلمه در سابق به گروهی از کارمندان دولت اطلاق می شد که بعدها کلمه ’پیمانی’ را به جای آن برگزیدند
لغت نامه دهخدا
(کُ)
قرارداد. (فرهنگ فارسی معین) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرهنگستان ایران ’قرارداد’ را به جای این کلمه پذیرفته است. رجوع به قرارداد و واژه های نو فرهنگستان ایران ص 58 شود.
- کنترات بستن، قرارداد بستن. قرارداد با کسی یا مؤسسه ای بستن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
بزرگترین و بم ترین آلات موسیقی، و آن از سازهای اصلی و شبیه ویولن و ویولن سل است، ولی انتهایش به زمین متکی است و نوازنده، آن را ایستاده می نوازد. (از فرهنگ فارسی معین) ، نوعی از شیپور که صدای آن یک اکتاو از باس معمولی بم تر است. (از لاروس). رجوع به باس در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کنتراس
تصویر کنتراس
قرار داد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناراست
تصویر ناراست
کژ، کج، چیز که راست نباشد، ناهموار، ناحق، دروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنتراکت
تصویر آنتراکت
فاصله بین دو نمایش جهت رفع خستگی
فرهنگ لغت هوشیار
بزرگتر ین و بم ترین آلات موسیقی و آن از ساز های اصلی و شبیه ویولن و ویولن سل است ولی انتها یش بزمین متکی است و ایستاده نواخته میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنتراسن
تصویر آنتراسن
فرانسوی شیر زغال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنترات
تصویر کنترات
قرارداد، پیمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنتراسیت
تصویر آنتراسیت
فرانسوی تاو زغال
فرهنگ لغت هوشیار
((کُ تِ))
بزرگترین و بم ترین آلات موسیقی و آن از سازهای اصلی و شبیه ویولن و ویولن سل است ولی انتهایش به زمین متکی است و ایستاده نواخته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آنتراکت
تصویر آنتراکت
((تِ))
فاصله بین دو پرده نمایش، میان پرده، وقفه کوتاهی که در مدت انجام یک کار بلند و طولانی ایجاد می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنترات
تصویر کنترات
((کُ تُ))
قرارداد، قرارداد برای کارهای ساختمانی و غیره، پیمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنتاکت
تصویر کنتاکت
((کُ))
تماس، برخورد
فرهنگ فارسی معین
((لِ س))
ورقه ای که حروف الفبا و نشانه های مختلف روی آن حک شده است که با فشار دادن آن نقش و حروف را به صفحه مورد نظر منتقل می کنند، حروف برگردان
فرهنگ فارسی معین
((تِ))
اتحادیه ای مرکب از چند مؤسسه صنعتی یا مالی برای در دست گرفتن قیمت ها و کاستن از میزان رقابت ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آنتراسن
تصویر آنتراسن
شرزغال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آنتراسیت
تصویر آنتراسیت
تاو زغال، زغال سنگ ناب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آنتراکت
تصویر آنتراکت
آرامه، میان پرده
فرهنگ واژه فارسی سره
خم، خمیده، کج، کژ، معوج، باطل، ناحق، نادرست، ناصواب، خائن، دغل، دغلکار، منحرف، ناصاف، ناهموار، دروغ، کذب
متضاد: راست
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پیمان، پیمان نامه، قرارداد، مقاطعه
فرهنگ واژه مترادف متضاد