جدول جو
جدول جو

معنی کناشات - جستجوی لغت در جدول جو

کناشات
(کُنْ نا)
رجوع به کناشه شود
لغت نامه دهخدا
کناشات
جمع کناشه، بنگرید به کناشه
تصویری از کناشات
تصویر کناشات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مماشات
تصویر مماشات
با هم راه رفتن، مدارا کردن، با کسی همراهی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناوات
تصویر مناوات
با هم دشمنی کردن و فخر نمودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناجات
تصویر مناجات
رازونیاز کردن، راز دل خود را به کسی گفتن، رازگویی و عرض نیاز به درگاه خدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناغات
تصویر مناغات
با کسی خوش زبانی کردن و او را مسرور کردن، عشق بازی کردن با زنان، مغازله کردن با زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منافات
تصویر منافات
ناسازگاری، تضاد، مخالف هم بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منادات
تصویر منادات
یکدیگر را خواندن و آواز دادن، با یکدیگر در انجمن نشستن و مشورت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنترات
تصویر کنترات
قرارداد، مقاطعه کاری
فرهنگ فارسی عمید
(کِ)
جمع واژۀ کنایه و کنایت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین). اسمهائی هستند که برای دلالت بر عدد مبهم وضع شده اند و آنها: کم، کذا، کیت و ذیت باشند... کنایات در فارسی عبارتند از: ضمیر، اسم اشاره، موصولات، مبهمات و ادوات استفهام... البته اینها را در قواعد عرب مبهمات نامند. (از فرهنگ علوم نقلی دکتر سجادی ص 442)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
جمع واژۀ کناسه. (ناظم الاطباء). رجوع به کناسه شود
لغت نامه دهخدا
(کَنْ نا / کِنْ نا)
ج کناره (ک ن نا ر / ک ن نا ر) . (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کناره شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از منامات
تصویر منامات
جمع منام، خواب ها جمع منام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناوات
تصویر مناوات
دشمنی کردن باهم، مفاخرت کردن، دشمنی، مفاخرت
فرهنگ لغت هوشیار
مغازله کردن با زنان، معارضه کردن با کسی، خوش زبانی کردن با کسی و مسرور کردن او را: (بعد مراعات فراوان و مناغات بی پایان فرمود) (روضه العقول مقدمه مرزبان نامه. 1317 ص ح)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منافات
تصویر منافات
از هم جدا بودن، خلاف یکدیگر بودن نقیض هم بودن، جدایی، خلاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمالات
تصویر کمالات
جمع کمال، شایستگی ها، دانایی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منادات
تصویر منادات
یکدیگر را آواز دادن، جارزدن، جار زنی اعلان
فرهنگ لغت هوشیار
راز و نیاز کردن با کسی نجوی کردن با کسی، با خدا راز و نیاز کردن، پی بردن بعقاید نهانی یکدیگر: (اگر تکلف در توقف داری بصحبت و محرومیت لایق تر افتد و معول در این معانی بر معاینه ضمایر و مناجات عقاید تواند بود) (کلیله مصحح مینوی. 249)، راز گویی، عرض نیاز بدرگاه خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناقشات
تصویر مناقشات
جمع مناقشه، خویسگان جمع مناقشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مماشات
تصویر مماشات
با کسی رفتن و همراهی کردن، مدارا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاشات
تصویر محاشات
استثنا، اخراج، باک داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
در کنار گرفتن: دست بگشاد و کنار انش گرفت همچو عشق اندر دل و جانش گرفت. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنترات
تصویر کنترات
قرارداد، پیمان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع کرامت، چیزهای عجیب و خارق عادت که از بعضی مردمان بزرگ گاه گاه صدور یابد
فرهنگ لغت هوشیار
دستمال گردن، پارچه سبک و لطیف، دو تو کرده که حلقه کنند و بطرزی خاص بدور گردن یا به یقه پیراهن گره زنند و دو سر آنرا آویزان کنند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قماش، پارچه ها مانه ها کالاها خنزر پنزرها جمع قماش کالا مال التجاره: در کاروان میان انبوهی فرود آی و قماشات جای انبوه بنه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع صناعت صنعتها. یا صناعات خمس (پنجگانه) اقسام پنجگانه ای که به اعتبار ماده صغری و کبری در قیاس آیند و عبارتند از: برهان جدال خطابه شعر مغالطه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خماشات
تصویر خماشات
کینه ها و دشمنی های دیرینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنایات
تصویر جنایات
جمع جنایت، جنوری ها ریفتکی ها گناهان جمع جنایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنانات
تصویر کنانات
جمع کنانه، ترکش ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنایات
تصویر کنایات
جمع کنایه و کنایت، مبهمات و ادوات استفهام
فرهنگ لغت هوشیار
باد های تند تند باد ها، فرشتگان جمع ناشره. بادهایی که باران آورند، فرشتگانی که رحمت الهی را منتشر کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناجات
تصویر مناجات
راز و نیاز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کمالات
تصویر کمالات
شایستگی ها، شایستگی
فرهنگ واژه فارسی سره