جدول جو
جدول جو

معنی کناسری - جستجوی لغت در جدول جو

کناسری
هدیه ای که به هنگام ورود عروس به خانه ی داماد به او دهند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَنْ نا)
شغل کنّاس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شغل و عمل کناس. (ناظم الاطباء) :
اگر کنی ز برای یهود کنّاسی
وگر کنی ز برای مجوس گل کاری
درین دو کار کریه اینقدر کراهت نیست
وزین دو شغل خبیث آن مثابه دشواری
که در سلام فرومایگان صدرنشین
به روی سینه نهی دست و سر فرود آری.
امیدی تهرانی (از آتشکده آذر، ص 217)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
مأخوذ از هندی، گلابتون و رشتۀ زر و سیم و زری. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
نسبت است به کناسه و گمان می کنم که محله ای باشد در کوفه که محل خرید و فروش چارپایان است. (از الانساب سمعانی). و رجوع به کناسه شود
لغت نامه دهخدا
(کَ زِ)
قریه ای است چهار فرسنگی جنوبی کاکی. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آن سری
تصویر آن سری
اخروی عقبایی آخرتی مقابل این سری، خدایی الهی غیبی مقابل ین سری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کناسی
تصویر کناسی
در تازی نیامده چندالی رفتگری شغل و عمل کناس
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته قناری بنگرید به قناری از کیناری هندی کدو سنتور سنتور هندی از سازها منسوب به کنار کرانی. یکی از انواع سنتور دستی که بجای کاسه طنین دارای کدو های میان تهی است که بقطعه چوبی نصب شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنشگری
تصویر کنشگری
فعالیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کناری
تصویر کناری
الجانب
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کناری
تصویر کناری
Nextdoor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کناری
تصویر کناری
voisin
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سر ایوان
فرهنگ گویش مازندرانی
هدیه ای که هنگام حنابستن در عروسی به عروس دهند
فرهنگ گویش مازندرانی
مراسم جشن و سرور بعد از اتمام کار درو و جمع آوری زراعتجشن
فرهنگ گویش مازندرانی
پولی که داماد هنگام عبور دادن عروس از درب خانه ی عروس می
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از کناری
تصویر کناری
vicino di casa
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کناری
تصویر کناری
পাশের
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کناری
تصویر کناری
vizinho
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کناری
تصویر کناری
nachbarlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کناری
تصویر کناری
sąsiedni
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کناری
تصویر کناری
соседний
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کناری
تصویر کناری
сусідній
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کناری
تصویر کناری
ہمسایہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کناری
تصویر کناری
ข้างบ้าน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کناری
تصویر کناری
buurman
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کناری
تصویر کناری
jirani
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کناری
تصویر کناری
kapı komşusu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کناری
تصویر کناری
隣の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کناری
تصویر کناری
邻近的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کناری
تصویر کناری
שׁוֹכֵן בַּשְּׁכִּיוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کناری
تصویر کناری
이웃의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کناری
تصویر کناری
vecino
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کناری
تصویر کناری
पड़ोसी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کناری
تصویر کناری
tetangga
دیکشنری فارسی به اندونزیایی