جدول جو
جدول جو

معنی کناری - جستجوی لغت در جدول جو

کناری
(کَ زِ)
قریه ای است چهار فرسنگی جنوبی کاکی. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
کناری
(کُ)
مأخوذ از هندی، گلابتون و رشتۀ زر و سیم و زری. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
کناری
لاتینی تازی گشته قناری بنگرید به قناری از کیناری هندی کدو سنتور سنتور هندی از سازها منسوب به کنار کرانی. یکی از انواع سنتور دستی که بجای کاسه طنین دارای کدو های میان تهی است که بقطعه چوبی نصب شده
فرهنگ لغت هوشیار
کناری
الجانب
تصویری از کناری
تصویر کناری
دیکشنری فارسی به عربی
کناری
Nextdoor
تصویری از کناری
تصویر کناری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کناری
voisin
تصویری از کناری
تصویر کناری
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کناری
tetangga
تصویری از کناری
تصویر کناری
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
کناری
vicino di casa
تصویری از کناری
تصویر کناری
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
کناری
vizinho
تصویری از کناری
تصویر کناری
دیکشنری فارسی به پرتغالی
کناری
nachbarlich
تصویری از کناری
تصویر کناری
دیکشنری فارسی به آلمانی
کناری
sąsiedni
تصویری از کناری
تصویر کناری
دیکشنری فارسی به لهستانی
کناری
соседний
تصویری از کناری
تصویر کناری
دیکشنری فارسی به روسی
کناری
сусідній
تصویری از کناری
تصویر کناری
دیکشنری فارسی به اوکراینی
کناری
vecino
تصویری از کناری
تصویر کناری
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
کناری
पड़ोसी
تصویری از کناری
تصویر کناری
دیکشنری فارسی به هندی
کناری
buurman
تصویری از کناری
تصویر کناری
دیکشنری فارسی به هلندی
کناری
이웃의
تصویری از کناری
تصویر کناری
دیکشنری فارسی به کره ای
کناری
ہمسایہ
تصویری از کناری
تصویر کناری
دیکشنری فارسی به اردو
کناری
পাশের
تصویری از کناری
تصویر کناری
دیکشنری فارسی به بنگالی
کناری
ข้างบ้าน
تصویری از کناری
تصویر کناری
دیکشنری فارسی به تایلندی
کناری
jirani
تصویری از کناری
تصویر کناری
دیکشنری فارسی به سواحیلی
کناری
隣の
تصویری از کناری
تصویر کناری
دیکشنری فارسی به ژاپنی
کناری
邻近的
تصویری از کناری
تصویر کناری
دیکشنری فارسی به چینی
کناری
שׁוֹכֵן בַּשְּׁכִּיוּת
تصویری از کناری
تصویر کناری
دیکشنری فارسی به عبری
کناری
kapı komşusu
تصویری از کناری
تصویر کناری
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کناره
تصویر کناره
کنار، کنار چیزی، کرانه، ساحل
کناره جستن: کنایه از کناره گرفتن، دوری کردن
کناره گرفتن: کناره جستن، کناره کردن، کنایه از از مردم دوری کردن، گوشه نشین شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قناری
تصویر قناری
پرنده ای کوچک و خوش آواز با پرهای زرد روشن، نارنجی، خاکستری یا ابلق
فرهنگ فارسی عمید
(کَ / کِ)
منسوب به کنار. آخر و آخرین. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
گیاهی است از تیره مرکبان و از دسته لوله گلی ها. این گیاه در حقیقت یکی از گونه های خار تاتاری میباشد. گیاهی است علفی و پایا با برگهای متناوب و خار دار و بریده گلهای آن صورتی رنگ و شبیه گلهای خار تاتاری است. کنگر علفی است خود رو و در صحاری خشک و لم یزرع آسیا (از جمله ایران) و افریقا میروید. برگهای تازه این گیاه را در اغذیه بکار میبرند و مخصوصا از آنها خورش لذیذی تهیه میکنند گندل جندل کویب کعیب کعوب عقوب کنگر معمولی: کنگر چو بر آورد سر از خاک زمین گفت: خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم. (بسحاق اطعمه) یا کنگر بستانی. یا کنگر خر. گیاهی است از تیره مرکبان و از دسته خار تاتاریها که پایاست و دارای ساقه ای بر افراشته میباشد و در حقیقت جزو گیاهان علفی با رشد زیاد محسوب است. ساقه اش نسبه محکم و پر خار و برگها یش نیز پر خارند. گلها یش قرمز متمایل به بنفش و گاهی دارای لکه های سفید است و بتعداد زیاد در انتهای متفرعات ساقه قرار دارند و بشکل گلوله های پر خاری میباشند. گیاه مزبور در اکثر صحاری لم یزرع و معتدل و کنار جاده ها بفراوانی میروید شکاعی طوبه کافیلو کنگر فرنگی وحشی. یا کنگر فرنگی. گیاهی است از تیره مرکبان که پایاست و دارای ساقه راست و شیار دار میباشد. منشا نخستین این گیاه را نواحی بحرالروم (مدیترانه) ذکر کرده اند ولی امروزه بمنظور تغذیه و استفاده های دارو یی در اکثر نقاط کشت میشود. ریشه آن حجیم و برگها یش بسیار بزرگ و منقسم و دندانه دار است. سطح فوقانی پهنک برگهایش سبز رنگ ولی سطح تحتانی آنها بعلت دارا بودن تار های سفید رنگ و فراوان پوشیده از کرک بنظر میاید. نهنج آن بزرگ و شامل گلهای لوله یی و برگه های مختلف الشکل میباشد. گلها یش بنفش و زیبا و میوه اش برنگ قهوه یی تیره و شفاف و دارای تار های سفید و متعدد در قسمت انتهایی است. قسمت قابل استفاده غذایی این گیاه بیشتر نهنج ضخیم و گوشت دار و برگه های اطراف نهنج است ولی از لحاظ مصرف دارو یی برگ و ساقه آن مورد توجه است حرشف انگینار انگنار قناریه. توضیح این گیاه در ایران کشت نمیشود ولی در بسیاری از ماخذ آنرا با کنگر معمولی که یکی از گونه های خار تاتاری است اشتباه کرده اند. کنگر فرنگی در عهد ناصر الدین شاه قاجار (نیمه دوم قر. 13 ه) بایران وارد شده. یا کنگر فرنگی وحشی. گیاهی است از تیره مرکبان که در حقیقت گونه خود روی کنگر فرنگی است. ارتفاعش بین 30 تا 40 سانتیمتر و ساقه اش دارای انشعابات بسیار است. این گیاه در افریقای شمالی و اروپا و آسیای غربی بفراوانی میروید خرشوف بری زند العبد انگنار وحشی کارلینا. یا کنگر کوهی کنگر. یا کنگر معمولی کنگر. منسوب به کنگر، صمغ کنگر کنگر زد. منسوب به کنگر: تو مردم کریمی من کنگری گدایم ترسم ملول گردی با این کرم ز کنگر. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کداری
تصویر کداری
ابر تنک
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ای است از راسته سبکبالان و از دسته گنجشکان که به قد و اندازه یک کنجشک معمولی است و خواننده و زیبا، زرد رنگ گاهی مخلوط با پرهای قهوه ای و سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شناری
تصویر شناری
یوز پلنگ
فرهنگ لغت هوشیار
رنگی است مخلوط از آبی و زرد پر رنگ بطوریکه آبی آن از زرد بیشتر باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنائی
تصویر کنائی
منسوب به کنایه (کنایت) : تعبیرات کنایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کناره
تصویر کناره
ساحل، حاشیه
فرهنگ واژه فارسی سره